مجله اینترنتی تحلیلک

جمعه/ 31 فروردین / 1403
Search
Close this search box.
مقالت چهارم در علم طب و هدایت طبیب چهارمقاله

چهارمقاله نظامی عروضی / مقالت چهارم؛ در علم طب و هدایت طبیب

مقالت چهارم چهارمقاله در علم طب و هدایت طبیب ...طب صناعتی است که بدان صناعت صَحت در بدن انسان نگاه دارند، و چون زایل شود باز آرند، و بیارایند او را بدرازی موی و پاکی روی و خوشی بوی و گشادگی.

همراهان همیشگی مجله اینترنتی تحلیلک بعد از سلسله مطالب گلستان سعدی، قابوسنامه قابوس بن وشمگیر و رساله عشق ابن سینا، در این مقال به «چهارمقاله» نوشته نظامی عروضی می پردازیم.

در ادامه سلسله مطالب «چهار مقاله» اثر نظامی عروضی، به مقالت چهارم این کتاب می پردازیم.

 

 

مقالت چهارم

در علم طب و هدایت طبیب

 

طب صناعتی است که بدان صناعت صَحت در بدن انسان نگاه دارند، و چون زایل شود باز آرند، و بیارایند او را بدرازی موی و پاکی روی و خوشی بوی و گشادگی.(۱)

اما طبیب باید که رقیق الخلق حکیم النفس جیّدالحدس (۲) باشد، و حدس حرکتی باشد که نفس را بود در آراءِ صایبه (۳) اعنی (۴) که سرعت انتقالی بود از معلوم بمجهول، و هر طبیب که شرف نفس انسان نشناسد رقیق الخلق نبود، و تا منطق نداند حکیم النفس نبود، و تا مویّد نبود بتأیید الهی جیّدالحدس نبود، و هر که جیّدالحدس نبود بمعرفت علّت نرسد، زیرا که دلیل از نبض میباید گرفت، و نبض حرکت انقباض و انبساط است و سکونی که میان این دو حرکت افتد؛ و میان اطّبا خلاف است.

گروهی گفته اند که حرکت انقباض را بحسّ نشاید اندر یافتن؛ اما افضل المتاخرین حجه الحق الحسین بن عبدالله بن سینا در کتاب قانون میگوید: حرکت انقباض را در توان یافتن بدشواری اندر تنهای کم گوشت. و آنگه نبض ده جنس است، و هر یکی از او مُتنوّع شود بسه نوع: دو طرفین او و یکی اعتدال او، تا تایید الهی باستصواب (۵) او همراه نبود فکرت مُصیب (۶) نتواند بود و تفسره (۷) را نیز همچنان الوان و رسوب (۸) او نگاه داشتن، و از هر لونی بر حالتی دلیل گرفتن نه کاری خُرد است. این همه دلایل بتایید الهی و هدایت پادشاهی مفتقرند (۹)، و این معنی است که ما او را بعبارت حدس یاد کرده ایم.

و تا طبیب منطق نداند و جنس نوع نشناسد در میان فصل (۱۰) و خاصّه (۱۱) و عرض (۱۲) فرق نتواند کرد، و علّت نشناسد، و چون علّت نشناسد، در علاج مُصیب نتواند بود، و ما اینجا مثلی بزنیم تا معلوم شود که چنین است که همی گوییم.

مرض جنس آمد و تب صُداع (۱۳) و زکام و سرسام (۱۴) و حصبه و یرقان نوع، و هر یکی بفصلی از یکدیگر جدا شوند، و ازین هر یکی باز جنس شوند، مثلا تب جنس است و حُمّی یوم (۱۵) و غِبّ (۱۶) و شطرالغبّ (۱۷) و رِبع (۱۸) انواع، و هر یکی بفصلی ذاتی از یکدیگر جدا شوند چنانکه حُمّی یوم جدا شود از دیگر تبها بدانکه درازترین مدّت او یک شبانه روز بود، و درو تکسّر (۱۹) و گرانی و کاهلی و درد نباشد، و تب مُطبقه (۲۰) جدا شود از دیگر تبها بدانکه چون بگیرد تا چند روز باز نشود، و تبِ غبّ جدا شود از دیگر تبها بدانکه روزی بیاید و دیگر روز نیاید، و تب شطالغبّ جدا شود از دیگر تبها بدانکه یک روز سخت تر آید و درنگش کمتر باشد و یک روز آهسته تر آید و درنگش درازتر بود، و تب رِبع جدا شود از دیگر تبها بدانکه روزی بیاید و دیگر روز نیاید و سوم نیاید و چهارم بیاید؛ و این هر یکی باز جنس شوند، و ایشانرا انواع پدید آید.

چون طبیب منطق داند و حاذف باشد و بداند که کدام تب است، و مادّت آن تب چیست، مرکّب است یا مفرد، زود بمعالجت مشغول شود، و اگر در شناختن علّت درماند بخدای عزوجل باز گردد و ازو استعانت خواهد، و اگر در علاج فرو ماند هم بخدای بازگردد و ازو مدد خواهد که بازگشت همه بدوست.

 


 

  1. انبساط، فرح
  2. نرم خوی و دانا دل و نیکو حدس
  3. تطبیق صفت با موصوف، درست
  4. قصد کردن
  5. صواب خواستن
  6. نیک رسنده به حقیقت امری، صواب یابنده
  7. نگاه کردن طبیب بول را تا به مرض پی ببرد
  8. ته نشین شدن
  9. نیازمند هستند
  10. در اصطلاح منطق چیزی است که تمیز دهد شیء را از مشارکات ذاتیه و واقع می شود در جواب ای شیء هو فی ذاته، چنانکه ناطق تمیز میدهد انسان را از دیگر حیوانات که شریکند او را در حیوانیت
  11. وصفی باشد که یافته نشود مگر در یک شیء
  12. در اساس الاقتباس آمده است: کلی عرضی یا خاص بود بیک نوع مانند ضاحک و کاتب انسان را، یا شامل بود زیادت از یک نوع را، مانند متحرک انسان را، و اول را خاصه خوانند و دوم را عرض عام و بهری خاصه را عرض خاص خوانند، و بهری هم خاصه را فصل عرضی خوانند. پس کلیات پنج اند: جنس و نوع و فصل و خاصه و عرض عام
  13. دردسر
  14. در اصطلاح طب به ورم دماغ می گویند
  15. به این معنی که روح حیوانی و طبیعی و نفسانی گرم شود اولا به گرمای غریب، سپس این حرارت بقلب رسد و مشتعل گردد و از آنجا توسط شریان ها به دیگر اعضا و اخلاط رسد
  16. تب صفراویی است که ماده آن موجب عفونت خارج عروق مانند فرجه های اعضا و معده و کبد گردد
  17. قسمتی از تب نوبه که یک روز شدید باشد و یک روز خفیف
  18. تبی که یک روز گیرد و دو روز گذارد
  19. شکسته شدن
  20. بر دو نوع است: یکی آنکه از عفونت خون در عروق و خارج آنها پدید آید و دیگری به غیر عفونت خون را گرم کند و بغلیان آورد

 

مطالبی که تاکنون از چهارمقاله به انتشار رسیده است:

چهارمقاله نظامی عروضی / مقدمه

چهارمقاله نظامی عروضی / مقالت اول؛ دبیری

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت اول از مقالت دبیری

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت دوم از مقالت دبیری

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت سوم از مقالت دبیری

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت چهارم از مقالت دبیری

چهارمقاله نظامی عروضی / مقالت دوم؛ ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر

چهارمقاله نظامی عروضی / مقالت دوم؛ در چگونگی شاعر و شعر او

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت دوم از مقالت ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت سوم از مقالت ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت چهارم از مقالت ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر

چهارمقاله نظامی عروضی / مقالت سوم؛ در علم نجوم و غزارت منجم در آن علم

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت اول از مقالت علم نجوم و غزارت منجم در آن علم

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت دوم از مقالت علم نجوم و غزارت منجم در آن علم

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت سوم از مقالت علم نجوم و غزارت منجم در آن علم

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت چهارم از مقالت علم نجوم و غزارت منجم در آن علم

 

در مطلب بعد به ذکر حکایتی از مقالت چهارم (در علم طب و هدایت طبیب) می پردازیم.

 

در این سلسله نوشته ها به کتاب «چهارمقاله» نظامی عروضی به تصحیح محمد قزوینی و به اهتمام دکتر محمد معین توجه شده است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x