جمعه/ 2 آذر / 1403
Search
Close this search box.
شرح غزل 481 حافظ / بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی

شرح غزل ۴۸۱ حافظ / بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی

در این مطلب به غزل 481 حافظ با مطلع بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۴۸۱ حافظ (بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی) به همراه شرح

شرح غزل ۴۸۱ حافظ / بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی

بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی

آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی

گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمی ای چند پری زاده کنی

تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی

اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی

خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی

کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی

ای صبا بندگی خواجه جلال الدین کن
که جهان پرسمن و سوسن آزاده کنی

بیشتر بخوانید: زندگینامه حافظ شیرازی شاعر و حکیم قرن هشتم

شرح غزل 481 حافظ / بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
شرح غزل ۴۸۱ حافظ / بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی

شرح غزل ۴۸۱ حافظ (شرح غزل بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی)

بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی

این سخن لطیف را بشنو تا خود را از غم رها کنی؛ اگر به دنبال روزی مقدر نشده باشی، رنج خواهی کشید.

آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی

سرانجام خواهی مرد و گل کوزه گران می شوی، اکنون دم را غنیمت بدان و به فکر پر کردن کوزه شراب باش و به عیش و شادی بپرداز.

آخرالامر: سرانجام

حالیا: اکنون

بیشتر بخوانید: حافظ شیرازی شاعری بی همتا

گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمی ای چند پری زاده کنی

اگر از آن آدم هایی هستی که هوس رفتن به بهشت را داری، می توانی در همین دنیا با معشوقان پری وش به عیش و شادی بپردازی و کامیاب شوی.

تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی

نمی توان بیهوده و نا به جا بر جای بزرگان تکیه زد مگر اینکه همه علل و اسباب بزرگی را فراهم کنی.

به گزاف: بیهوده و نا به جا

اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی

ای پادشاه زیبارویان شیرین دهن، اگر گوشه عنایتی به سوی این عاشق رنجور و افتاده بیندازی، پاداش بسیاری نصیبت خواهد شد.

دل افتاده: کنایه از عاشق

بیشتر بخوانید: حافظ انسان شناس بزرگ؛ نوشته ای از دکتر دینانی

خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی

افسوس که دلت هرگز نقش فیض الهی را به خود نمی گیرد، مگر اینکه لوح دل را از نقش های پراکنده و آشفته پاک کنی.

خاطر: فکر و اندیشه

رقم: نقش و اثر

هیهات: افسوس

ورق: استعاره از دل

ساده کردن: بی نقش و پاک کردن

کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی

ای حافظ اگر کار خود را به کرم و بخشش الهی واگذار کنی، چه بسیار با لطف و یاری اقبال خدادادی، عیش ها خواهی کرد.

بیشتر بخوانید: بررسی رزق و روزی در اشعار حافظ شیرازی

ای صبا بندگی خواجه جلال الدین کن
که جهان پرسمن و سوسن آزاده کنی

ای صبا خدمتگزار خواجه جلال الدین باش تا جهان را از بوی خوش گل های سمن و سوسن عطرآگین کنی.

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

تعبیر فال شرح غزل ۴۸۱ حافظ / بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی

چرا برای آنچه که قسمت و روزی تو نیست خون دل می‌خوری و خودت را به سختی می‌افکنی؟ به آنچه که در زندگی داری قناعت کن تا از ناراحتی در امان باشی. به خداوند توکل کن و به خاطر منافع زودگذر دنیا، خود را به زحمت مینداز. اگر می‌خواهی به جایگاه و مقام برسی، این را بدان که اول باید مستعد و آماده باشی و بدون کسب آمادگی‌های لازم به جایی نخواهی رسید بنابراین بر اساس توانایی و قدرت خودت برای تعیین اهداف زندگی تصمیم‌گیری کن. برای به انجام رساندن هر کاری ابتدا لوح ضمیر خود را از کینه و کدورت پاک ساز، به خدا توکل نما و سپس قدم در آن راه بگذار. نتیجه کارها را به خداوند واگذار کن که بخت تو بلند است.

4.3 4 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
3 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دیبا...
2 سال قبل

منظور از جلال الدین در این بیت چیست ؟

هیچکس
2 سال قبل
پاسخ به  دیبا...

این شعر رو حافظ در دیدارش با جلال الدین محمد بلخی یا همون مولانا گفته

هیچکس
2 سال قبل
پاسخ به  دیبا...

این شعر رو حافظ در دیدارش با جلال الدین محمد بلخی یا همون مولانا گفته است

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x