ادوارد دست قیچی یکی از بهترین فیلم ها برای نشان دادن استفاده صحیح از رنگ است. استفاده نمادین تیم برتون از اکسپرسیونیسم در این فیلم بسیار موفق است. او با داشتن یک کاراکتر بسیار کم رنگ و کاراکترهای رنگی و دعوت کننده ادوارد را از دهکده جدا می کند. طراحی شخصیت ادوارد، رنگ پوست او، با سبک رنگ عمارت متروک و باشکوه او که به تنهایی در آن زندگی می کند، آینه کاری شده است. عمارت او در جاده ای که هرگز به پایان نمی رسد و به خیابان حومه دهکده متصل است قرار دارد.
زمانی که پگی، ادوارد را از محل اقامتش به دهکده می آورد، نشان می دهد که او چقدر متفاوت است، با اینکه تیم برتون از ما می خواهد که فکر کنیم عادی است. برتون این کار را با ادامه فقدان رنگ آمیزی برای ادوارد انجام می دهد، خصوصاً وقتی که در زمره “عادی” قرار می گیرد.
رنگ های به کار رفته در ادوارد به دوره زمانی که این داستان در آن رخ می دهد، اشاره دارد. گرچه یک دوره زمانی خاص به صراحت ذکر نشده است، اما می توان تصور کرد که با طیف وسیعی از پالت رنگ سر کار است. زمان فیلم حدودا دهه ۱۹۵۰ را نشان می دهد. داستان فیلم در مورد شخصیت اصلی این فیلم ادوارد است. ادوارد توسط یک مخترع بسیار باهوش خلق شده بود. اما قبل از کامل شدن دست های ادوارد، مخترع درگذشت. ادوارد باعث سردرگمی، تنهایی و از همه مهم تر نقص شد. ادوارد روح مهربانی دارد.
خط مشی های این فیلم از طریق پالت رنگی که انتخاب شده است از گوتیک تقلید می کند.
چمن سبز نشان می دهد که زندگی وجود دارد. رنگ های غروب خورشید، صورتی و آبی همچنین می تواند نشان دهد که هارمونی، تعادل و آرامش وجود دارد، زیرا این دو رنگ در خانه ها و اتومبیل ها نیز استفاده شده اند. تابش آفتاب زرد نشان دهنده این است که شادی وجود دارد، اما در عین حال هشدار و احتیاط را گوشزد می کند. با این حال، عمارت متروکه ادوارد می تواند نمادی از این باشد که در داخل آن، چیزی بیگانه وجود دارد.
رنگ سیاه ادوارد با دیگر رنگهای روشن موجود تفاوت زیادی دارد. ادوارد علاوه بر سیاه بودنش در عین حال رمانتیک است. این رنگها یکی از اصلی ترین تضادهای موجود در نقش را نشان می دهد (اینکه او متفاوت است و در خارج از محله بیرونی است). ادوارد در اتاق کیم است در حالی که چشم های بریده شده از مجله او را می بینند. این می تواند نشانگر این باشد که او یک بیگانه است و این چشم ها که به او خیره می شوند به موازات این واقعیت است که مردم همیشه به او نگاه می کنند و به خاطر متفاوت بودن او را قضاوت می کنند. آینه ای که او را بازتاب می دهد، هر دو ظاهر تیره و روشن را در رنگ و شخصیت او نشان می دهد.
رنگ پوست او بسیار کم رنگ است در حالی که لباس و موهایش سیاه است. همین باعث می شود که او با دیگران متفاوت باشد، به خصوص هنگامی که با رنگهای روشن مانند زرد، بنفش، نارنجی، قرمز و دیوارهای بژ محصور شده است.
وقتی ادوارد سیاه و سفید و خاکستری را با هم پوشیده است، این می تواند پیچیدگی شخصیت او را نشان دهد. در حالی که سفید نمادی از پاکی و تولد دوباره است، سیاه می تواند نمادی از مرگ، تاریکی و شر باشد. بنابراین، شلوارهای خاکستری ادوارد می تواند ترکیبی از هر دو آنها باشد زیرا خاکستری ترکیبی از سیاه و سفید است. خانم هایی که پیرامون او لباسهای روشن پوشیده اند، بر نابرابری شخصیت هایشان تأکید دارند.
زمانی که ادوارد بیرون خانه نشسته است در کنار او سگی با رنگ کرم روشن در پیاده رو مشاهده می شود که با رنگ سیاه و تیره ادوارد تضاد دیگری را نمایش می دهد و باز هم موضوع پالت رنگ فیلم را یک بار دیگر شامل می شود!
همچنین شاهد رنگ های روشن دیگری هستیم مثل چراغ های کریسمس در پس زمینه و گاراژ سبز رنگ.
اگرچه برتون به ما نشان می دهد که این دو جهان بسیار متفاوت هستند، او فیلم را به شکلی درخشان به پایان می رساند. او هنوز دنیای تاریک و توخالی که ادوارد تقریباً تمام وجودش را در آن بوده، نشان می دهد اما بخشی از آن را با گلهای رنگارنگ پر می کند تا نمادی از عشق و علاقه او به کیم باشد. این نمایشی کوچک اما قدرتمند از چگونگی هم پوشانی دو جهان است.
وقتی برتون فیلم ادوارد دست قیچی را خلق کرد، قصد داشت گسل های موجود در جامعه را مسخره کند. با کمک معماری بزرگ، رنگهای آشنا و اقدامات جادویی. برتون یک داستان کاریزماتیک از منظره افراد خارجی در مورد جامعه ای ساده و در عین حال گیج و پیچیده را ایجاد کرد.
اندازه نقش مهمی در این فیلم دارد. همه چیز بزرگتر از واقعیت است. حتی اولین صحنه با یک دختر بچه که در تخت خواب غول پیکر خود خوابیده، شروع می شود و به داستانهایی گوش می دهد که مادربزرگش برای او می گوید. برتون این تخت خواب را از نظر ظاهری بسیار بزرگ کرده است. صحنه کاملا کلیشه ای است.
چرا مخترع سعی در ایجاد یک انسان دارد. از آنجا که محصول نهایی، پس از به اتمام رسیدن مشخص می شد، اما می توان نتیجه گرفت که او تولید شده است که نشان دهنده موجودی دلسوز، مهربان و عاشق باشد.
فیلم در یک جامعه صلح آمیز در حومه شهر صورت می گیرد. از همه مهم تر عمارت تاریک که ادوارد بعد از وارد شدنش به شهر از آینه ماشین آن را نگاه می کند. این فیلم موقعیت واقعی خود را تا حد تخیل رها می کند، اما بسیاری حدس می زنند که در حالت خشک و گرم غرب در ایالات متحده قرار دارد. داستان کمتر از چند هفته طول می کشد. استثنا این است که اکثر فیلم ها فلاش بک یکی از حافظه های شخصیت های اصلی است، بنابراین زمان بندی فیلم چند دهه طول می کشد. به طور خاص مدت زمان این فیلم اصلی ترین موضوع در کل فیلم است. رنگهای مورد استفاده برای نشان دادن تضاد بین دو جهان است. پالت های بسیار روشن در حومه شهر در مقایسه با رنگ های تیره خانه کلاسیک ادوارد، که برای نشان دادن تفاوت دنیای ادوارد است.
فیلم شاید نمایان گر این موضوع بود که انسان ها خود را در رنگ ها غوطه ور کرده اند و شاید بسیاری از مشکلات خود را با رنگ پنهان می کنند، اما شخصیتی خلق شده مثل ادوارد بدون رنگ و لعاب خاصی نمایان گر موجودی خالص و مهربان بود که جامعه او را ترد کرده و تنها گذاشته است.
بیشتر بخوانید
معرفی فیلم ادوارد دست قیچی ( Edward Scissorhands )
امیدواریم از این مقاله لذت برده باشید و توانسته باشیم نمایشی متفاوت از فیلم Edward Scissorhands را در اختیار شما قرار دهیم.
مجله اینترنتی تحلیلک