شنبه/ 3 آذر / 1403
Search
Close this search box.
خاطرات هنرپیشه نقش دوم

معرفی کتاب «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» نوشته بهرام بیضایی

نمایشنامه «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» سال ۱۳۶۰ نوشته شد و بهار ۱۳۶۲ در انتشارات دماوند به چاپ رسید. داستان این کتاب درباره دو مرد روستایی با نام‌های موهبت و ذوالفقار است که در آخرین ماه‌های حکومت پهلوی به امید پیدا کردن کار به شهر می‌روند. کاری که این دو سرانجام پیدا می‌کنند بدل‌پوشی برای شرکت در تظاهرات و مراسم‌های مختلف است.

«خاطرات هنرپیشه نقش دوم» نوشته بهرام بیضایی

 

درباره نویسنده

بهرام بیضایی در پنجم دی ماه سال هزار و سیصد و هفده در یک خانواده فرهنگی و هنری به دنیا آمد. به واسطه جلسات شعری که در کودکی به همراه پدرش در آن شرکت می‌کرد_ و مدتی بعد در منزل خودشان برگزار می‌شد_ به گفته خودش با اهمیت واژه آشنا شد. بعدتر وقتی قلم به دست گرفت و آنچه که در ذهن و اندیشه و دغدغه‌اش می‌گذشت را به نگارش درآورد می‌توان اهمیت و وسواس او را بر انتخاب واژگان دید.

بیضایی کارگردان سینما و تئاتر و نمایشنامه‌نویس و فیلمنامه‌نویس و پژوهشگر ایرانی است.‏‏ وی علاوه بر کارگردانی و نمایشنامه نویسی، در سینما عرصه‌های دیگری چون تدوین، ساخت عنوان بندی و تهیه کنندگی را هم تجربه کرده‌است.‏ بیضایی کارگردان برخی از بهترین و ماندگارترین آثار سینمای تاریخ ایران است. چریکه تارا، مرگ یزدگرد، باشو غریبه کوچک، شاید وقتی دیگر، مسافران و سگ کشی از مهم‌ترین آثار وی هستند و از جمله آثار نوشتاری او می‌توان به سه برخوانی، مرگ یزدگرد، طومار شیخ شرزین، چهار صندوق، ندبه، سهراب کشی و… اشاره کرد.

درباره کتاب

نمایشنامه «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» سال ۱۳۶۰ نوشته شد و بهار ۱۳۶۲ در انتشارات دماوند به چاپ رسید.

داستان این کتاب درباره دو مرد روستایی با نام‌های موهبت و ذوالفقار است که در آخرین ماه‌های حکومت پهلوی به امید پیدا کردن کار به شهر می‌روند. کاری که این دو سرانجام پیدا می‌کنند بدل‌پوشی برای شرکت در تظاهرات و مراسم‌های مختلف است.

 

برشی از کتاب «خاطرات هنرپیشه نقش دوم»

در انتهای نمایشنامه و تحت عنوان سرود بازیگران می‌خوانیم:

ما اعتراف می‌کنیم که از ما
بازیگران بهتری هستند
بازیگرانی که صحنه‌شان خیابان است
و مخاطبشان جمع اجتماع
بازیگرانی که می‌گویند و می‌گویند و می‌گویند
از باطل و حق و از واقع و مجاز
و این میانه اگر خوب بنگری
فقط اجساد واقعی است
ما چطور بازی کنیم
با دست اینهمه خالی
با دهان اینهمه در بند
سرابی این چنین فریب
راست‌هایی اینهمه دروغ؟
ما چطور روی این صحنه‌ی عاریه‌ی کوچک
با تفنگ‌های چوبی اندک
کشتاری بزرگ راه بیندازیم
که در آن خون از آب جاری روانتر است
و از خاکی که بر آن ریخته بی ارج تر؟
ما کارگران نمایشیم
نشسته در ردیف اول تهمت
از تیره‌ی آن مرع دانه بر
که در عروسی و عزاش هر دو سر می‌برند
ما تصویر کوچک این دنیائیم
اگر حقیر، اگر شکسته
ما تصویر زمانه‌ی خود هستیم.
ما اعتراف می‌کنیم که از ما
بازیگران بهتری هستند
با چشم بندی و شعبده
با اشک و آه و سوز
با مژده و فریب
با تفنگ‌های واقعی بسیار!
آنان به نام شما
– به نام نامی مردم-
آراء شما را غربال می‌کنند
شما تحسینشان می‌کنید
و مرعوبشان هستید.
سنگ آسیای آنان
از خون شما می‌گردد
و نمایشنامه‌شان را بارها خوانده‌اید
با نام جعلی تاریخ!

 

بیشتر بخوانید

مطرودِ محبوب؛ مختصری درباره بهرام بیضایی

دیباچه نوین شاهنامه بهرام بیضایی؛ به بهانه بزرگداشت حکیم فردوسی

فرازهایی از مجلس ضربت زدن

برشی از کارنامه بندار بیدخش به روایت بهرام بیضایی

برشی از آرش به روایت بهرام بیضایی

تو آن درخت روشنی؛ برای زادروز بیضایی به قلم اکبر رادی

 

امیدواریم از خواندن «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» لذت ببرید و برای خواندن معرفی سایر کتاب‌ها به بخش معرفی کتاب مراجعه کنید.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x