مجله اینترنتی تحلیلک

سه شنبه/ 28 فروردین / 1403
Search
Close this search box.
رساله عشق ابو علی سینا فصل اول - رساله عشق ابن سینا - در بیان سریان قوه عشق در تمام موجودات

رساله عشق شیخ الرئیس ابو علی سینا (فصل اول)

وجود این عشق در سرشت جمیع موجودات، مخمر و غیر مفارق است؛ چه اگر مفارق باشد و لازمه ذات آنها نباشد لازم می آید که به عشق دیگری محتاج شوند تا بتوانند آن عشق کلی را محافظت کنند و یا آن که قادر بر تحصیل آن باشند.

در این مطلب به فصل اول رساله عشق شیخ الرئیس ابو علی سینا می پردازیم.

 

فصل اول

در بیان سریان قوه عشق در تمام موجودات

 

پیش از اینکه وارد مطلب شویم ناچار به ذکر دو مقدمه مختصر هستیم:

اول: جمیع حکما و فلاسفه متفق و معتقدند که هریک از افراد ممکنات دارای دو جنبه هستند به مفاد: ( کُلُّ مُمکنِ زَوجٌ تَرکیبیُّ )(۱) که یکی جنبه وجود اوست و دیگری جنبه ماهیت.

دوم: وجود منبع خیرات و سرچشمه کمالات است ولکن ماهیت منشا شرور و نقصان است.

پس هر یک از ممکنات به واسطه جنبه وجودی که در اوست همیشه شائق به کمالات و مشتاق به خیرات است و برحسب فطرت و ذات، از شرور و نقصان که لازمه جنبه ماهیت و هیولاست متنفر و گریزانند. همین اشتیاق ذاتی و ذوق فطری و جِبلّی که سبب بقا وجود آنهاست ما آن را عشق می نامیم.

با توجه به آن موارد که گفته شد می توان گفت که: به طور کلی تمام موجودات عالم وجود از ذره تا دره و از عقل تا هیولا از سه قسم خارج نتواند بود:

یک: آن موجودی است که برحسب کمال ذاتی بر جمیع موجودات فائق است، جامع است کلیه خیرات و برکات را.

دوم: آن است که در نهایت نقص و در غایت فقر و منع و شرور است.

سوم: حد وسط میان این دو یعنی نه دارای رتبه عالی و مرتبه متعالی در کمال است و نه آنکه بالغ در نقص و منتهای در فقر است.

قسم دوم که نقصان لازمه ذات اوست گرچه برحسب تقسیم اولی در اعداد موجودات شمرده می شود ولکن اطلاق اسم وجود بر او بر سبیل مجاز است نه حقیقت. بنابراین موجودات حقیقی که بتوانیم نام موجود بر آنها بگذاریم دو قسم می باشد:

اول: آن که در نهایت کمال و جامع جمیع خیرات است.

دوم: آن که صاحب دو جنبه و دارای دو قوه است که آن وجود است و دیگری ماهیت.

نظر به مقدمه دوم که گفتیم: کلیه موجودات از حیث وجودی همیشه شائق به سوی کمالات و مشتاق به طرف خیرات است و از نقص و فقر که لازمه جنبه دوم است متنفر و گریزانند، حکمت بالغه الهی چنان اقتضا نمود که این عشق غریزی و شوق فطری در نهاد تمام موجودات عالم امکان به ودیعه نهاده شود تا بتوانند خود را از نقصان به کمال برسانند و از شرور بپرهیزند و به جانب خیرات بگرایند.

اکنون ثابت و محقق گردید که وجود این عشق در سرشت جمیع موجودات، مخمر و غیر مفارق است؛ چه اگر مفارق باشد و لازمه ذات آنها نباشد لازم می آید که به عشق دیگری محتاج شوند تا بتوانند آن عشق کلی را محافظت کنند و یا آن که قادر بر تحصیل آن باشند. در این صورت یکی از این دو عشق، وجودش عاطل و باطل خواهد بود و حال آن که تعطیل در وجود به حکم شرع و عقل هر دو جایز نیست.

علاوه بر این، خارج از عشق کلی، عشق نیست. هر چه هست از پرتو جمال اوست و در مقدمه دوم بیان کردیم که وجود، منبع خیرات و سرچشمه کمالات است.

اکنون می گوییم: آن موجود عالی که مدبر کل است، معشوق تمام موجودات هم است زیرا که برحسب ذات، خیر محض و وجود صرف است. آنچه را نفوس بر حسب جبلت طالب و شائقند همان خیر است. پس خیر است که عاشق خیر است. چه اگرخیریت فی حد ذاته معشوق نبود محل توجه هِمَم عالیه واقع نمی گردید. پس هر مقدار خیریت زیاده شود، استحقاق معشوقیتش بیشتر می گردد و آن موجود منزه از نقائص و مبرای از عیوب، همان طوری که در نهایت خیر است. باید در نهایت معشوقیت و عاشقیت هم باشد. اینجاست که عشق و عاشق و معشوق یکی است و دوئیتی در میانه نیست و چون آن وجود مقدس، همیشه اوقات، مدرک ذات خود و متوجه به کمال ذاتی خود است باید عشق او بالاترین و کامل ترین عشقها باشد و نیز در مقام خود ثابت و محقق شده است: همان طوری که صفات(۲) حق عین ذات اوست و خارج از ذات او نیست همان طور امتیازی هم میان صفاتش نیست؛ و چون امتیازی میان ذات و صفات او نیست پس عشق صریح وجود و ذات اوست. حال ثابت گردید که موجودات یا وجودشان به واسطه آن عشقی است که در آنها به ودیعه نهاده شده است و یا آن که وجودشان با عشق، یکی است و دوئیتی در میانه نیست. اول سلسله ممکنات است. دوم وجود مقدس حق تعالی جل شانه.


 

۱- یعنی هر یک از افراد ممکنات دارای وجود و ماهیتی است. وجود یعنی ابا کننده از عدم و نیستی اما ماهیت آن است که وجود و عدم در او مساوی است.

۲- برای خداوند تعالی دو قسم از صفات است که گاهی به صفات جمال و جلال تعبیر شده و گاهی به صفات ثبوتیه و صفات سلبیه. صفات ثبوتیه بر سه قسم است: اول: صفات حقیقیه محضه؛ همچون حیات و سمع و بصر. دوم؛ صفات حقیقه ذات اضافه، مثل علم و قدرت و اراده. سوم؛ صفات اضافیه محضه، مثل رازقیت و خالقیت. اما صفات جلال که از او به صفات سلبیه تعبیر شده است مثل آن است که می گوییم: خدا جسم نیست، جوهر نیست، عرض نیست و یا آنکه می گوییم: مکان ندارد، مرکب از چیزی نیست. منظور شیخ الرئیس نیز صفات حقیقیه است نه صفات اضافه.

 

بیشتر بخوانید

رساله عشق شیخ الرئیس ابو علی سینا (مقدمه)

 

 

در مطلب بعد به فصل دوم ( در بیان وجود عشق در جواهر بسیطه غیر حیّه ) از رساله عشق ابو علی سینا می پردازیم.

 

در این سلسله نوشته ها به رساله عشق ابن سینا با ترجمه ضیاء الدین دری توجه شده است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x