مجله اینترنتی تحلیلک

جمعه/ 31 فروردین / 1403
Search
Close this search box.
زندگینامه حضرت حمزه سیدالشهدا

زندگینامه حضرت حمزه سیدالشهدا

حَمزة بن عَبدالمُطَّلِب، ملقب به اسدالله، اسد رسول الله و سید الشهداء، عموی پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم و از شهدای اُحُد است. حضرت حمزه از حامیان مهم دعوت پیامبر اکرم بود. او در شعب ابی طالب همراه مسلمانان بود و در غزوه بدر و غزوه احد شرکت داشت و در احد در سال سوم هجری به شهادت رسید.

همراهان عزیز مجله اینترنتی تحلیلک؛ میخواهیم در این مطلب با زندگینامه حضرت حمزه سیدالشهدا بیشتر آشنا شویم.

یکی از اصحاب فداکار و دلیر پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم که در تمام صحنه های مهم تاریخ اسلام دوشادوش نبی مکرم اسلام بود حضرت حمزه، عموی بزرگوار ایشان است؛ او که به اسدالله و یا اسد رسول الله معروف بود. حضرت حمزه از حامیان مهم دعوت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بود و گفته‌اند که او حتی در زمانی که هنوز مسلمان نشده بود، از پیامبر در مقابل آزار مشرکان حمایت می‌کرد.

 

زندگینامه حضرت حمزه سیدالشهدا

زمان تولد حضرت حمزه

بر اساس روایاتی که می‌گویند ثُوَیبه، کنیز ابولهب، به پیامبر و حضرت حمزه شیر داده است و نیز تأکید پیامبر بر اینکه حمزه برادر رضاعی اوست، حضرت حمزه حداکثر دو سال از پیامبر بزرگ‌تر بوده است. در مجموع، وی احتمالاً دو تا چهار سال پیش از عام الفیل (سال تولد پیامبر اکرم) متولد شده است.

دوران پیش از اسلام

حضرت حمزه در جنگ‌های فِجار و در پیمان حلف الفضول شرکت داشته است. وی با ابوطالب و دیگر عموهای پیامبر در خواستگاری حضرت خدیجه نیز حاضر بوده است؛ حتی برخی از منابع، با وجود فاصله سنی کم او با پیامبر و خواندن خطبه ازدواج توسط ابوطالب، در ماجرای خواستگاری حضرت خدیجه فقط از حضرت حمزه نام برده‌اند.[۱]

در سالی که قُرَیش به قحطی و خشکسالی سختی گرفتار شده بود، در پی پیشنهاد پیامبر اکرم برای کمک به ابوطالب که فردی عیال وار بود، حضرت حمزه سرپرستی جعفر را به عهده گرفت. حضرت حمزه شکارچی بود و به شکار می‌پرداخت. او در روزگار جاهلیت، از جمله فرزندان عبدالمطلب بود که در قریش ریاست یافتند و چنان جایگاهی داشت که بعضی با او پیمان می‌بستند.

دوران پس از اسلام

روزی که پیامبر خویشان نزدیک خود را برای دعوت به اسلام گردآورد (یوم الإنذار)، حضرت حمزه نیز حضور داشت.[۲] 

مسلمان شدن

روزی ابوجهل نزدیک کوه صَفا به پیامبر برخورد و سخنانی ناشایست به وی گفت. پیامبر به او پاسخی نداد. کنیزی در آنجا بود و این ماجرا را دید. دیری نگذشت که حمزه از شکار به مکه بازگشت. عادت حمزه چنان بود که چون از شکار برمی گشت، کعبه را طواف می‌کرد، سپس به انجمن‌های قریش می‌رفت و با آنان سخن می‌گفت. قریش حمزه را به سبب جوانمردی‎هایش دوست می‌داشتند.

این بار که حمزه به عادت خود به دیدن آشنایان مشغول بود، آن کنیز نزد او رفت و گفت: نبودی تا ببینی ابوجهل به برادرزاده‎ات چه گفت. حمزه به سروقت ابوجهل رفت، او را دید که در مسجدالحرام در میان مردم نشسته است. کمان خود را بر سر وی کوفت، چنان که سر ابوجهل زخمی بزرگ برداشت. سپس گفت: «‌تو محمد را دشنام می‌دهی، مگر نمی‌دانی من به دین او درآمده‌ام. هر چه او بگوید من هم می‌گویم»

بنی مخزوم خواستند به یاری ابوجهل برخیزند، لکن وی گفت: حمزه را بگذارید، چه من برادرزاده او را دشنام‌های ناخوشایند داده‌ام. این پیشامد سبب شد که حمزه در شمار مسلمانان درآید. از آن پس، قریش چون دیدند محمد صل الله علیه وآله و سلم پشتیبانی قوی مانند حمزه دارد و او را از آسیب آنان نگاه خواهد داشت، کمتر متعرض وی شدند. [۳] با این حال، برخی از محققان معتقدند اسلامِ حمزه از ابتدا، مبتنی بر آگاهی و شناخت بوده است.[۴]

آگاهی ما از زندگی حضرت حمزه، پس از اسلام آوردن تا هجرت ناچیز است. پس از آنکه پیامبر دعوت خود را آشکار ساخت، حضرت حمزه نیز به دعوت علنی پرداخت. وی در کنار پیامبر ماند و به حبشه مهاجرت نکرد. در سه سالی که مشرکان بنی هاشم را در شعب ابی طالب محاصره کردند، حمزه سید الشهدا با مسلمانان همراه بود. در دومین بیعت عقبه، در سال دوازدهم بعثت، که جمعی از مردم مدینه با پیامبر پیمان بستند، حضرت حمزه همراه امام علی علیه السلام حاضر و مراقب بود تا مشرکان بدانجا نزدیک نشوند.

دوران مدینه

حضرت حمزه در پیمان برادری مسلمانان در مکه با زید بن حارثه برادر شده و در روز اُحُد هم او را وصی خود کرد. پیامبر اکرم نخستین پرچم نبرد را در ماه رمضان سال اول هجرت برای حمزه بست تا سریه‌ای را برای حمله به کاروان تجاری قریش که از شام به مکه بازمی گشت، رهبری کند.

حمزه به همراه ۳۰ تن – از مهاجران و از انصار – تا ناحیه عیص در ساحل دریا پیش رفت و در آنجا، با ۳۰۰ سوار از مشرکان مکه به فرماندهی ابوجهل رو به رو شد. با وساطت مَجدی بن عَمرو جُهَنی که با هر دو دسته قرار صلح داشت، جنگی روی نداد و هر دو سپاه بازگشتند. حضرت حمزه همچنین در غزوات اَبواء یا وَدّان، ذوالعُشَیره و بنی قَینُقاع پرچم دار بود.

در غزوه بدر، حمزه در نزدیک‌ترین بخش سپاه اسلام به مشرکان بود و پیامبر او، حضرت علی و عُبَیده بن حارث بن عبدالمُطَّلب را به مقابله با چند تن از سران مشرکان فرستاد. بنا بر گزارش‌های متفاوت، عُتْبه بن ربیعه یا شَیبه در مبارزه مستقیم با حضرت حمزه کشته شد. در آستانه غزوه احد در سال سوم هجرت، حضرت حمزه از جمله کسانی بود که خواستار جنگ در بیرون مدینه بودند، به حدی که سوگند خورد چیزی نخورد تا وقتی در خارج شهر با دشمن بجنگد. وی مسئول قلب سپاه بود، با دو شمشیر می‌جنگید و در این جنگ رشادت‌ها نمود.

زندگینامه حضرت حمزه سیدالشهدا
زندگینامه حضرت حمزه سیدالشهدا

شهادت حضرت حمزه

در غزوه احد، سال سوم قمری حمزه به دست وحشی بن حرب، غلام حَبَشی دختر حارث بن عامر بن نَوْفَل یا غلامِ جُبَیر بن مُطْعِم، به شهادت رسید.[۵] گفته شده است که انگیزه هِند دختر عُتبه و زن ابوسفیان، برای انتقام گرفتن به دلیل کشته شدن پدر، برادر و عمویش در غزوه بدر، بیشتر از جبیر یا دختر حارث بود. طبق برخی نقل‌ها، از ابتدا هند با وعده مال، وحشی را به این کار ترغیب کرد.[۶]

به روایتی، هند برای خوردن جگر حمزه نذر کرده بود، وحشی ابتدا قول کشتن امام علی علیه السلام را داد، اما در میدان، حضرت حمزه را به شهادت رساند و جگر او را نزد هند برد. هند لباس و زیور خود را به وحشی داد و به او وعده ده دینار در مکه داد. سپس کنار بدن حمزه آمد و او را مُثْله کرد.[۷]

کلام آخر آنکه در مقام والای حضرت حمزه سیدالشهدا همین بس که حضرت زهرا سلام الله علیها با خاک قبر حضرت حمزه تسبیحی ساخته و با آن ذکر می‌گفت.[۸]

منابع:

۱. ابن هشام، السیره النبویه، قسم۱، ص۱۸۹ـ۱۹۰

۲. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۱۹ـ۳۲۰

۳. ابن هشام، السیره النبویه، قسم۱، ص۲۹۱ـ۲۹۲

۴. عاملی، الصحیح من سیره النبی، ج۳، ص۱۵۳ـ۱۵۴

۵. ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۰.

۶. ر.ک: بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۲۸۶ـ۲۸۷.

۷. رجوع کنید به بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۳۸.

۸. طبرسی، مکارم الاخلاق،۱۳۹۲ق، ج۱، ص۲۸۱.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x