زندگینامه احد عظیم زاده
احد عظیم زاده در سال ۱۳۳۶ در روستای اسفنجان از توابع شهرستان اسکوی آذربایجان شرقی به دنیا آمد. او در هفت سالگی پدر خود را از دست داد و طعم یتیمی را چشید.
“هفت ساله بودم که پدرم را از دست دادم و یتیم شدم. امکانات مالیمان اجازه نمیداد به مدرسه بروم و فقط پس از رفتن به کلاس اول مجبور شدم پشت دار قالی بنشینم و قالیبافی کنم. تا ۱۳ سالگی روزها قالی میبافتم و شبها درس میخواندم. چارهای نبود، وسع مالی ما جز این اجازه نمیداد. در سال ۲بار بیشتر نمیتوانستیم برنج بخوریم. یک بار روز ۲۱ ماه رمضان و بار دوم شب چهارشنبهسوری.”
در زمانی که ۱۳ سال داشت قالی های بافته شده کوچک و پشتی های بافته شده را به دوش می کشید و راهی اسفنجان یا اسکو می شد تا آن ها را بفروشد.
“اما پشتکار و اعتقاد به هدف با توکل به خدا تحمل سختیها را آسان میکرد. در ۱۸ سالگی توانستم ۲۰ هزار تومان پس انداز کنم، اما فشارها همچنان ادامه داشت تا اینکه مجبور به ترک تحصیل شدم. در این فکر بودم که سرمایهام را افزایش بدهم تا بتوانم کاری بکنم. میخواستم یک کارگاه فرشبافی راه بیندازم. سراغ پسرعموی پدرم رفتم و از او ۲۰ هزار تومان قرض کردم و ۶۰ هزار تومان هم از بانک وام گرفتم. سرمایهام شد ۱۰۰ هزار تومان یعنی به اندازه یک تراول صد تومانی امروزی.”
به دلیل این که در کشور انقلاب اتفاق افتاده بود تا دو سال به هیچ کس پاسپورت برای خروج از کشور نمی دادند. همین یک مشکل کافی است تا بسیاری از مردم را از پیگیری اهدافشان بازدارد، اما او این طور نبود. یکی دیگر از موانعی که بر سر راه او قرار داشت ندانستن زبان خارجی بود. احد عظیم زاده می گوید تا مدت ها فکر می کردم با این پول چه کاری انجام دهم تا این که سرانجام تصمیم می گیرد کارش را با صادرات شروع کند و به آلمان سفر می کند.
“ویزا گرفتم و به هامبورگ رفتم و در یک مسافرخانه یا پانسیون مستقر شدم. به سالنها و انبارهای فرش آنجا سر زدم و با سلیقهها آشنا شدم. آنجا به من گفتند ثروتمندان برای خرید فرش به سوئیس میروند. ویزای ۱۵ روزه سوئیس گرفتم و به ژنو رفتم. زبان هم نمیدانستم. در یک هتل با تاجری آشنا شدم و او ایده اصلی را به من داد: فرش گرد بباف. در آن دوران در ایران فرش گرد بافته نمیشد، کیفیت تولید فرش و رنگبندیها هم مناسب نبود. چای و قهوهام را خوردم و همان روز به ایران برگشتم. به ده خودمان آمدم و ساختمانی اجاره کردم. دستگاه خریدم، با ۱۰ درصد نقد و بقیه اقساط. ابریشم هم قسطی خریدم. انسان باید ریسکپذیر باشد و من هم ریسک کردم. با دست خالی و از هیچ.
شروع به بافتن فرش گرد کردم و چند نمونه که بیرون آمد سر و کله تاجران آلمانی پیدا شد و آنان به اسفنجان آمدند. باور میکنید یا نه؟
در اولین معامله ۶.۵ میلیون تومان نقد پرداختند و شش میلیون تومان هم چک دادند! آن شب از شدت هیجان نخوابیدم. احساس آن شب را خوب به خاطر دارم. سرمایه ۱۰۰ هزار تومانی من که ۸۰ هزار تومانش قرض بود در کارخانه اجارهای این چنین سودی نصیب من کرده بود، در اولین قدم… کسب و کارم رونق گرفت و صادراتم را به آلمان، ایتالیا، سوئیس، انگلیس، بلژیک و دیگر کشورها آغاز کردم.”
احد عظیم زاده امروز فقط در کار تولید و صادرات فرش نیست. او که کشورهای بسیاری را گشته و هتل های بسیاری را دیده است، وارد صنعت گردشگری نیز شده است. او بزرگ ترین پروژه هتل کشور با نام «قو الماس خاورمیانه» را ساخته است.
مجله اینترنتی تحلیلک