معرفی و بررسی فیلم کودک (The kid) چارلی چاپلین
عوامل و مشخصات فیلم کودک (The kid)
- ژانر: کمدی، درام، خانوادگی
- مدت زمان فیلم: یک ساعت و هشت دقیقه
- فیلمنامه نویس: چارلی چاپلین
- کارگردان: چارلی چاپلین
- تهیه کننده: چارلی چاپلین
- بازیگران اصلی: چارلز چاپلین Charles Chaplin در نقش آواره A Tramp / جکی کوگان Jackie Coogan در نقش کودک The Child / کارل میلر Carl Miller در نقش مرد (مرد عاشق) The Man / ادنا پرواینس Edna Purviance در نقش مادر The Woman
- آهنگساز: چارلی چاپلین با همکاری اریک جیمز
- اجرای ارکستر و سمفونی توسط اریک راجرز
معرفی فیلم کودک چارلی چاپلین
اولین شاهکار بلند چارلی چاپلین فیلم کودک بود. در جریان این فیلم ولگردی، نوزادی رها شده در خرابهای را پیدا میکند و پس از چندین بار تلاش برای رهایی از مسئولیت نگهداری آن کودک، تصمیم میگیرد که خود آن نوزاد را بزرگ کند.
این فیلم یادآور دوران کودکی تلخ چاپلین است و از طرفی شاید، فضای دراماتیک آن بیتاثیر از غمِ چارلی چاپلین در آن دوران نباشد، چرا که اولین پسر او، چند روز پس از تولد و چند هفته قبل از آغاز ساخت فیلم کودک از دنیا رفته بود.
المانهایی از زندگی شخصی چارلی چاپلین را میتوان در این فیلم دید. این فیلم، سایهای از گذشته خود چارلی چاپلین در محلههای فقیرنشین لندن است.
زن آوازهخوانی که از بد روزگار فرزند نامشروع خود را رها میکند بی شباهت به هانا هریت مادر خود چارلی چاپلین نبود. همانطور که پیشتر گفته شد، هانا هریت مادر چاپلین به واسطه بیماری سفلیس دچار مشکلات روانی شد و آیندهی درخشانی که در انتظار او بود از بین رفت درصورتی که کاراکتر زن، به شهرت و محبوبیت دست مییابد.
مرد عاشق پیشهای که عکس مادر نوزاد را بر سر اجاق تماشا میکند هم بیشباهت با پدر چارلی نیست که زن و فرزندان خود را رها کرد و از خاطرها فراموش شد و این کاراکتر نیز دیگر در جریان فیلم رویت نمیشود.
از طرفی همکاری آواره با کودک در راه کسب درآمد یعنی شکستن شیشهها و حضور آواره در قالب شیشهبُر دوره گرد، تداعی کننده رابطه حمایتی چاپلین با برادرش سیدنی در دوران ناملایم فقر کودکی و نوجوانی است.
پس از خروج مادر از بیمارستان خیریه با کودکی نوزاد در دست، تمثالی از عیسی بر صحنه ظاهر میگردد که صلیبی را به دوش میکشد و به بالای تپه میبرد. ترسیم حق و حقیقت و بار سنگین زندگی بر دوش عیسی و مادر تنها در ذهن چارلی میتواند شکل بگیرد. او شاید نگهداری از کودکان و نسل آینده را همتراز با نگهبانی از حق درنظر میگیرد.
معرفی و بررسی فیلم کودک (The kid)
بر روی نامهای که در قنداق کودک قرار گرفته نوشته شده است: Please love and care for the orphan child، لطفاً از این کودک بیسرپرست مراقبت کن و دوستش داشته باش. و کاراکتر آواره هم پس از چندین بار تلاش برای رهایی از مسئولیت نگهداری کودک، ناخواسته دلش با خواندن این نامه به رحم آمده و تصمیم میگیرد سرپرست کودک باشد و بار این حقیقت را به دوش بکشد. اما متن نامه بیشتر به یک خطابه شبیه است. خطابهای که دایرهی بزرگتری از کودکان بیسرپرست را دربرمیگیرد و تمام مردم جهان را شامل میشود که کودکان بیسرپرست را دوست داشته باشند و از آنها مراقبت کنند. در اصل این خواسته همان خواستهی چاپلین در ادوار کودکی خود اوست.
پنج سال از رها شدن کودک توسط مادر و قبول سرپرستی آواره میگذرد.
بازی شگفت انگیز بازیگر خردسال جکی کوگان با رفتارهای کودکانه در کنار سرپرستی آواره با رفتارهایی بیشباهت به افراد بالغ، فاصلهی سنی بین دو شخصیت داستان را کوتاه کرده و ارتباطی صمیمی میان آن دو را رقم زده است.
این ارتباط بیشتر شبیه به دو دوست و دو همکار است تا یک کودک و سرپرستاش. این رابطه طوری تداعی شده که انگار به یک نسبت هر دو به هم محتاج هستند.
کودک سکهای در کنتور گاز میاندازد و آواره اجاق گاز را روشن میکند. کودک شیشهها را میشکند و آواره در قامت شیشهبری دوره گرد، شیشههای شکسته را تعویض میکند و هر دو با یکدیگر از چنگ قانونی که در برپایی عدالت ناتوان است، فرار میکنند. کودک در جایی دیگر از فیلم پای اجاق گاز کیکتابهای به عنوان صبحانه درست میکند و آواره را برای صرف صبحانه فرا میخواند. اختلافی بین این دو نیست چرا که سرپرست (آواره) به نوعی خود نیز بیسرپرست بوده و در برابر ناملایمات روزگار بیدفاع.
معرفی و بررسی فیلم کودک (The kid)
خطابهای دیگر اینبار در قالب یک دیالوگ عنوان، Charity – To some a duty to others a joy، امور خیریه برای برخی یک وظیفهس و برای برخی دیگر یک لذت.
این دیالوگعنوانِ چارلی چاپلین ابعاد مختلفی از معنی را در برمیگیرد. او امور خیریه را وظیفه و لذت قلمداد کرد. از طرفی چاپلین مرز میان لذت و وظیفه را در قالب داستان تبیین نمیکند. آیا برای آواره، امور خیریه یک وظیفه است یا لذت؟ برای کاراکتر مادر چه؟ با اینکه در ادامهی فیلم نشان میدهد که مادر به محلههای فقیرنشین میآید و هم او و هم کودکان فقیر از این حضور و حمایت شادمان هستند، اما برای مادری که کودک خود را رها کرده و حال او یک آوازهخوان مشهور و محبوب است، این حمایت و شادمانی یک وظیفه تلقی میشود یا یک لذت؟ شاید چارلی وظیفه امور خیریه را به گردن نهادی بالاتر میاندازد؟ این مسئله دقیقاً نقطه قوت چارلی و یکی از عوامل محبوبیت او نزد مردم و امری ناخوشایند برای طبقه حاکم بود. او خیلی سطحی، برشی استادانه بر پوستهی مسائل ایجاد و مخاطب را به عمق معضل هدایت میکرد.
در ادامه کودک که حال بیخبر با مادر خود مواجه شده، وارد اجتماع ناخوشایند میشود و بیکمک سرپرست خود بر ناملایمات و ظلم رایج پیروز میشود. همین اتفاق برای سرپرست هم میافتد. آواره هم با کمک زن، با زیرکی و طنازی از دست مرد قویهیکل نجات پیدا میکند. اما آثاری از بیماری بر کودک نمایان میشود.
در یک سوم پایانی فیلم، تلخیِ این تراژدی بیشتر میشود. بیماری کودک و گزارش پزشک، پای ماموران پرورشگاه را به داستان باز میکند و آنها کودک را از آواره جدا میکنند. یکی از زیباترین صحنههای سینمای صامت، صحنهای است که آواره بر سقف شیروانی خانهها به دنبال کودک میدود تا او را از ماموران بازپس گیرد. از طرفی پلیس هم که ضابط قانون است به دنبال آواره میدود تا مانع او شود. این صحنه نمودار کامل رنگ باختن نهاد حاکم در برپایی عدالت اجتماعی است.
از طرفی نقبی به تاریخ، اثر این صحنه دراماتیک را دوچندان خواهد کرد. پشت طنز سیاه این صحنه احساسی لطیف پنهان است. در آن سالها، کودکان آواره ناشی از جنگ جهانی اول، در خاطرهی همه مردم جای داشتند. همینطور کسانی که برای عزیزان از دست رفته خود در جنگ داغدار بودند و یا به هر دلیلی جنگ، مسیر سرنوشت آنها را تغییر داده بود، از فیلم کودک بسیار استقبال کردند.
معرفی و بررسی فیلم کودک (The kid)
در ادامه آواره با اینکه توانست بر قانون غلبه کرده و کودک خود را از ماموران یتیمخانه بازپس گیرد، اما نتوانست بر دغل و نیرنگ خرده ظالمان غلبه کند. مسئول گرمخانهای که تختی را به آواره و کودک اجاره داده با دیدن آگهی جایزه ۱۰۰۰ دلاری مادر در روزنامه، کودک را در خواب و غفلت آواره از او میدزدد و به ماموران تحویل میدهد. آواره مغموم، و درمانده به خانه خود بازمیگردد. این به نوعی بازگشت به شروع است که گویا هیچگاه اتفاقی نیافتاده و زحمات چندین سالهی آواره در سرپرستی از کودک بینتیجه باقیمانده است. او سر بر در خانه به خواب یا خیالات میرود.
در عالم رویا، او وارد بهشت و آرمان شهری میشود که همه بهسان فرشتهها در آن شادمان هستند و همهچیز بر وفق مراد است. بر آن بهشت هم دستهای از شیاطین در غفلت نگهبان دروازه بهشت، وارد میشوند و کام آواره را تلخ میکنند و او را از کام گرفتن از روزگار بازمیدارند و تصویری از بالهای پرکنده و حال آشفته در بهشت از او باقی میماند.
پاسبان او را مجدد از رویا باز میدارد اما اینبار او را بازخواست نمیکند و او را به در خانهی مادر رهنمون میکند. آواره کودک را در آغوش گرفته و وارد خانهی مادر میشود و فیلم به پایان میرسد.
این پایان خوشی بود که مخاطب در آن سالهای تلخ جنگ جهانی بیشتر انتظار آن را میکشید تا پایان واقعی و زشت تراژدیها که کودکان بیسرپرست و آوارگان، بیسرپرست و آواره باقی میمانند.
اما چارلی چاپلین به عنوان فیلمنامه نویس و کارگردان پایانی فانتزی برای آن انتخاب کرد تا در جایی دیگر، چهرهی زشت و زمخت تراژدی را به گونهی دیگری به تصویر بکشد.
این فیلم با بازتاب شگفت انگیزی در جهان مواجه شد و بیش از ۲.۵ میلیون دلار برای تهیهکنندگان عایدی داشت و آغازگر آثار شگفت انگیز دیگر اسطورهی بیبدیل سینمای صامت، چارلی چاپلین شد.
مجله اینترنتی تحلیلک