کتاب طومار شیخ شرزین نوشته بهرام بیضایی
درباره نویسنده
بهرام بیضایی در پنجم دی ماه سال هزار و سیصد و هفده در یک خانواده فرهنگی و هنری به دنیا آمد. به واسطه جلسات شعری که در کودکی به همراه پدرش در آن شرکت میکرد_ و مدتی بعد در منزل خودشان برگزار میشد_ به گفته خودش با اهمیت واژه آشنا شد. بعدتر وقتی قلم به دست گرفت و آنچه که در ذهن و اندیشه و دغدغهاش میگذشت را به نگارش درآورد میتوان اهمیت و وسواس او را بر انتخاب واژگان دید.
بیضایی کارگردان سینما و تئاتر و نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس و پژوهشگر ایرانی است. وی علاوه بر کارگردانی و نمایشنامه نویسی، در سینما عرصههای دیگری چون تدوین، ساخت عنوان بندی و تهیه کنندگی را هم تجربه کردهاست. بیضایی کارگردان برخی از بهترین و ماندگارترین آثار سینمای تاریخ ایران است. چریکه تارا، مرگ یزدگرد، باشو غریبه کوچک، شاید وقتی دیگر، مسافران و سگ کشی از مهمترین آثار وی هستند و از جمله آثار نوشتاری او میتوان به سه برخوانی، مرگ یزدگرد، طومار شیخ شرزین، چهار صندوق، ندبه، سهراب کشی و… اشاره کرد.
درباره کتاب طومار شیخ شرزین
داستان کتاب طومار شیخ شرزین در زمان فرمانروایی مغولان یا تاتارها بر ایران میگذرد.
یکی از دبیران کتابخانه هنگام سوختن برخی از طومارهای کتابخانه، اتفاقی طوماری از استادش شیخ شرزین پیدا می کند که برای دادخواهی از صاحب دیوان نوشته بوده است. متن طومار بخشی از سرگذشت شرزین پسر روزبهان، دبیر دارالکتّاب سلطانی است که از پس نوشتن رساله ای به نام دارنامه شیوخ دیگر او را متهم به کفر و ارتداد می کنند.
شیخ شرزین، چهره اصلی این داستان که عمیقاً باور به خردورزی دارد، در دارنامه به ستایش خرد پرداخته است و شیوخ حسود که معتقد به تابعیت محض از نوشتههای پیشینیان هستند، از نوشتههای شرزین که حرف نو گفته است خشمگین می شوند و او را مورد بازجویی قرار میدهند.
شرزین برای جان سالم به در بردن کار خود را به ابن سینا نسبت میدهد؛ ولی بعد که دارنامه همچون کتاب تازه پیدا شده ابن سینا مورد استقبال شیوخ و سلطان وقت قرار میگیرد، شرزین در حضور سلطان بیان می کند که دارنامه را خودش نوشته است.
برشی از کتاب طومار شیخ شرزین
صدای شرزین: بدانند نام پدرم _ خدای آمرز _ روزبهان دبیر بود، و سالم به سه نرسیده، قلم در دست مشق خط می کردم. و در هفت سالگی به تجلید و کتابت پرداختم؛ و از آنجا بود که به خواندن رسالات و کتب میل کردم، و در جبر و اصول و حکمت و موسیقی و شعر تفحص کردم. و چون پدرم _ که خدایش رحمت کناد _ گذشته شد و جهان را به ما گذاشت، پیشه ی وی پیشه کردم، و سرانجام در دارالکتاب همایونی مرا به دبیری گماشتند، تا آن زمان که رساله ای برنوشتم نامش (دارنامه) و در آن خرد را به درختی مانند کردم که اگر بپروریش ببالد ورنه بیخ آن خشک شود.
بیشتر بخوانید
- معرفی کتاب «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» نوشته بهرام بیضایی
- مطرودِ محبوب؛ مختصری درباره بهرام بیضایی
- فرازهایی از مجلس ضربت زدن
- برشی از کارنامه بندار بیدخش به روایت بهرام بیضایی
- برشی از آرش به روایت بهرام بیضایی
امیدواریم از خواندن کتاب طومار شیخ شرزین لذت ببرید و برای خواندن معرفی سایر کتابها به بخش معرفی کتاب مراجعه کنید.
مجله اینترنتی تحلیلک