مجله اینترنتی تحلیلک

جمعه/ 10 فروردین / 1403
Search
Close this search box.
معرفی کتاب

معرفی کتاب «عادت می کنیم» نوشته زویا پیرزاد

کتاب عادت می کنیم زویا پیرزاد زندگى سه زن از سه نسل مختلف را روایت مى کند. زنان در داستان هاى پیرزاد نقشى محورى دارند و او مسایل کلیشه اى در مورد زنان را به چالش می کشد.

معرفی کتاب «عادت می کنیم»

درباره نویسنده

زویا پیرزاد متولد ۱۳۳۱ در آبادان است. پیرزاد نویسنده ارمنی‌تبار اهل ایران است که سال ۱۳۸۰ با رمان «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» جوایزی همچون بهترین رمان سال پکا، بهترین رمان سال بنیاد هوشنگ گلشیری، کتاب سال وزارت ارشاد جمهوری اسلامی و لوح تقدیر جایزه ادبی یلدا را به دست آورد و با مجموعه داستان کوتاه «طعم گس خرمالو» یکی از برندگان جشنواره بیست سال ادبیات داستانی در سال ۱۳۷۶ و جایزه «کوریه انترناسیونال» در سال ۲۰۰۹ شد. وی تمام آثارش را به فرانسوی ترجمه کرده‌است.

زویا پیرزاد نزد عموم با رمان‌های «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» و «عادت می‌کنیم» شناخته می‌شود که بارها تجدید چاپ شده‌اند.

 

درباره کتاب «عادت می کنیم»

 

کتاب عادت می کنیم زویا پیرزاد زندگى سه زن از سه نسل مختلف را روایت مى کند.

زنان در داستان هاى پیرزاد نقشى محورى دارند و او مسایل کلیشه اى در مورد زنان را به چالش می کشد.

آرزو راوى و نقش اول داستان یک زن مطلقه است که با مادر و دخترش در یک خانه زندگى می کند.

آرزو براى گذران زندگى تصمیم می گیرد آژانس املاک پدر مرحومش را اداره کند که این کار معمولا در جامعه ایران مناسب مردان تلقى می شود.

شیرین زن مستقل دیگرى که دوست آرزو هست او را حمایت می کند و با او در املاک مشغول به کار هست.

در میان همه اتفاقات آرزو به یکى از کارکنانش دل مى بندد و در این قسمت از داستان شاهد تقابل سنت و مدرنیته هستیم.

یک زن میان سال ایرانى که بین دو راهى ازدواج کردن و دنبال عشق رفتن یا ماندن در خانه کنار مادر و دخترش مانده است.

 

برشی از کتاب «عادت می کنیم»

محسن سر زیر انداخت. طره موی صاف و سیاه رسید تا نوک دماغ «اشتباه کردم خانم صارم، ببخشید.»

آرزو به شیرین نگاه کرد که ابرو و شانه بالا داد و با پاک کن چیزی را پاک کرد. دوباره به محسن نگاه کرد «سر بالا بگیر، توی چشم هام نگاه کن و بگو چرا؟ پول برای چی لازم داشتی؟ قرض داری؟ مریض داری؟»

محسن سر بلند کرد موها را پس زد و سعی کرد پلک نزند. لب گزید پا به پا شد به حیاط نگاه کرد و بالاخره پلک زد و دوق طره اشک افتاد روی گونه ها «اشتباه کردم خانم صارم»

 

 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x