این مطلب به مجلس ششم از شرح مراتب طهارت استاد صمدی آملی اختصاص دارد. حضرت استاد در این مجلس به مبحث نقش دستورات شرعی در طهارت ظاهر و باطن می پردازند.
شرح مراتب طهارت
استاد صمدی آملی
مجلس ششم
نقش دستورات شرعی در طهارت ظاهر و باطن
«بسم الله الرحمن الرحیم»
طهارت قوای عملیه نفس:
حضرت آقا در کتاب شریف «وحدت از دیدگاه عارف و حکیم» آخرین مرتبه ای که در طهارت ظاهریه مطرح می فرمایند طهارت در مراتب قوای عملی نفس است. زیرا نفس دارای قوه های فراوانی همانند قوه باصره، قوه ذائقه، قوه شامّه، قوه غضبیه، قوه شهویّه و … است که با این قوا کارهایش را انجام می دهد. در این بخش کتاب چنین آمده است: «طهارت ظاهره در مراتب قوای عملیه نفس مرتبه تجلیه است که نفس، قوی و اعضای بدن را به مراقبت کامله در تحت انقیاد و اطاعت احکام شرع و نوامیس الهیه وارد نموده که اطاعت اوامر و اجتناب از منهیات شرعیه را به نحو اکمل نماید تا پاکی صوری و طهارت ظاهریه در بدن نمایان شود و در نفس هم رفته رفته خوی انقیاد و ملکه تسلیم برای اراده حق متحقق گردد و برای حصول این مرتبه علم فقه بر طبق طریقه حقه جعفریه کافی و به نحو اکمل عهده دار این امر است. فقه مقدمه تهذیب اخلاق و اخلاق مقدمه توحید است.»
نقش دستورات شرعی در طهارت ظاهر و باطن
نقش دستورات شرعیه در طهارت قوی:
دستورات شرعیه در مسائل فقهی برای این است که نفس را در تمامی قوایش تطهیر نماید. مثلاً یکی از اسرار دستور نماز و روزه تطهیر قوای ظاهریه بدن است و همچنین برای اینکه اعضای بدن در هنگام عبادت کردن مؤدب گردند.
اگر در نماز دقت کنید می بینید که این عمل چقدر موجب تأدیب بدن است. از نحوه ایستادن گرفته تا نحوه نشستن و حرکت کردن و تسبیح گفتن و حمد و سوره خواندن… در این بخش به کتابهایی که در مورد نماز نوشته شده مراجعه بفرمائید همانند کتابی که حضرت امام (ره) به نام «آداب الصلوه» نوشته اند که اگر شخصی بخواهد نماز بخواند چگونه باید ادب را مراعات کند و به چه نحوی باید اعضاء و جوارحش را تأدیب نماید تا حق نماز را در مرتبه ظاهر اداء فرماید؟!
همچنین روزه هم برای خود آدابی دارد. روزه باعث می گردد تا قوه شهویّه انسان کنترل شود. زیرا رسیدن دائمی غذا به نفس همان و دائم غلیان یافتن قوه شهویه همان! و روزه باعث تعدیل قوه شهویّه است. اگر انسان بخواهد هر غذائی را که باعث شکوفایی قوای نفسیه اش می شود تهیه نموده و مصرف کند به سختی می تواند جلوی نفس را در مقابل خواسته هایش بگیرد اما اگر آن غذاها به واسطه دستورالعمل شرعیه کنترل گردد نفس در آن قوا کم کم تنزل می کند و در این وقت ایستادگی در مقابل آن، کار مشکلی نخواهد بود.
حضرت آقا بارها می فرمود: نفس آنچنان سرکش است که اگر تمام یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر را جلوی او سر ببرند و از او خواهش کنند که حالا دیگر رهایمان کن باز هم دست نمی کشد و انسان را رها نمی کند مگر اینکه فرموده اند: روزه نفس را مهار می کند. لذا احکام شرعیه برای تأدیب و طهارت قوای نفس به خصوص قوه شهویّه و قوه غضبیّه جعل شده اند که اگر انسان این دو قوه را کنترل کند می تواند به مقدار زیادی بر خود فائق آید.
همانگونه که بعضی از احکام برای نزدیک کردن رابطه انسان و آفریدگارش تشریع شده، بعضی از احکام نیز برای نزدیکی انسان با افراد همنوعش آمده است؛ همانند دستوراتی که در مورد پرداخت کردن خمس و زکات و کمک به فقراء و چگونگی معامله بین دو نفر وجود دارد. بعضی از احکام شرعیه برای تنظیم روابط شخص با نظام هستی می باشد که باعث می گردد او خودش را با عالم هماهنگ کند و هر طوری که دلش می خواهد عمل نکند؛ همانند احکامی که در مورد وقت نماز و روزه می خوانیم که فرموده اند: وقت نماز مغرب و عشاء هنگام غروب آفتاب است. وقت نماز ظهر و عصر موقع زوال آفتاب است و یا اینکه فرموده اند: برای روزه داشتن از ابتدای صبح تا غروب باید امساک از غذا کرد و یا اینکه فرموده اند هر کس به دنبال توفیق بیشتری است سحرگاهان را بیدار باشد، که مجموع اینها دلالت بر هماهنگی شخص با نظام عالم می کند زیرا انسان جهت برقراری ارتباط بیشتری با نظام عالم و نیز برای تشخیص زوال، برای تشخیص صبح، برای تشخیص مغرب و عشاء و دیگر مسائلی که در رابطه نظام هستی است، سعی می کند خود را با عالم آشنا کند، گاه برای دریافتن این روابط به تفکر می نشیند که تمام اینها در ساختن انسان تأثیر بسزایی دارند. اگر ما به طور دقیق در پی انجام احکام شرعیه باشیم قوای نفس تعدیل می گردد.
نقش دستورات شرعی در طهارت ظاهر و باطن
در ادامه فرمودند: «طهارت ظاهره در مراتب قوای عملیه نفس، مرتبه تجلیه است» تجلیه جلا دادن نفس است. اصل نفس موجودی نیست که به واسطه نماز خواندن یا روزه گرفتن پدید آمده باشد بلکه نفس حقیقتی است که از جانب خداوند متعال آفریده شده و به وجود آمده است و بعد از آن نیز قرار است که به واسطه احکام شرعیه رنگ گرفته و جلا داده شود. همانند اینکه ساختمانی را میسازند و بعد از آن به ما می گویند تزئینش کنید و رنگش بزنید. پس ساختن ساختمان بخشی است و تجلیه و زیبا کردن آن بخشی دیگر. ما چون خود نمیدانیم چگونه باید با عالم و آفریده های در نظام هستی ارتباط برقرار کنیم لازم است آفریدگار نظام عالم با همان قلمی که عالم را آفریده برای ما دستور بنویسد و رابطه بین آدم و عالم و آدم و خدای عالم را تنظیم کند. تنظیم ارتباطات به منزله رنگ آمیزی نفس ناطقه است (تا برسیم به اصل شریف علم و عمل که دو جوهر انسان سازند).
پس تعبیر «نور» در روایاتی همچون: «الوضوء نور»، «الصلوه نور»، «الصوم نور»، «الحج نور» دلالت بر این دارد که چراغانی کردن و آراستن منزل دل و جلا دادن ساختمان نفس ناطقه تنها به واسطه مراعات کردن احکام شرعیه متحقق است. «تکوین» اصل ایجاد موجودات را گویند و «تشریع» در خصوص انسان بوده و برای زیبا کردن آن است. لذا می فرمایند: «مرتبه تشریع در خصوص انسان و در مرتبه تجلیه اوست» احکام شرعیه باعث می گردند که قوای نفس به اطاعت شخص در بیایند. اگر کسی روزه گرفت، قوه شهوت را مطیع خود میکند و بر او مسلّط می شود. بر خلاف کسی که هر روز شکمبه خود را پر میکند و تا آنجا که می تواند می خورد. چنین شخصی هرگز نمی تواند قوه شهوتش را کنترل کند. زیرا عاقلانه نیست که انسان چاقوئی را به دست دیوانه ای بدهد و بعد به او بگوید: نزن که خطرناک است. همین که چاقوئی به او داده اید، نهی را برداشته اید زیرا او دیوانه است و می زند و نهی شما را ادراک نمی کند. نفس نیز قبل از اینکه ساخته شود همانند یک دیوانه است که اگر انسان بدون دستورات اسلامی بخواهد چاقو را به دستش بدهد، خطرناک است. برای خلع سلاح کردن نفس ناطقه باید قوه غضب و شهوت را از او بگیریم. بهترین راه آن روزه گرفتن و گرسنگی کشیدن است زیرا نفس اگر گرسنه باشد مطیع می شود.
نقش دستورات شرعی در طهارت ظاهر و باطن
نکته قابل عرض دیگر این که شارع مقدس احکام را برای دفع گناه فرستاده نه رفع گناه! زیرا فرق است بین دفع کردن و رفع کردن. اگر انسان قبل از عارض شدن بیماری به نزد پزشک برود و برای تداوم سلامتی خود از او دستورالعمل بگیرد یا اینکه در آستانه مریضی قرار گیرد و پزشک به او بگوید اگر می خواهی مریضی در تو وارد نشود باید این کارها را انجام دهی در اینجا علاج قبل از وقوع گرفتاری را در اصطلاح عرب «دفع» می گویند. همانند آنچه که در واکسینه کردن کودکان رخ می دهد که به منزله قوی کردن بدن بچه و دفاع او در برابر امراض بعدی است. اما اگر انسان صبر کند تا مریضی بر او عارض شود و بعد به فکر علاج آن بیفتد در این صورت عرب می گوید: اوبه دنبال «رفعِ» مرض است. پس دفع، علاجِ قبل از مرض است و رفع علاجِ بعد از مرض.
شریعت مطهره به دنبال این است که از انسان دفع امراض روحی کند و نگذارد جان او مریض شود و لذا از همان ابتدای پدید آمدن نطفه برای پدر و مادر دستورالعمل صادر می کند که اگر می خواهید بچه دار شوید نباید در فلان شب مجامعت نمائید و یا اینکه فرموده در آن حال نباید رو به قبله باشید، و نیز نباید در حال سیری و یا گرسنگی شدید باشید و دهها دستورالعمل دیگر که در این بخش عنوان شده است. اگر هر کدام از این دستورات مراعات نشود در آینده در روحیه فرزند تأثیر منفی می گذارد و برای او مشکلاتی پدید می آورد.
مادر عزیز! در مدت نه ماه حمل، زهدان تو امانتدار نظام عالم است. رحم تو عرش خدا و لوح محفوظ حق می گردد. به تعبیر حضرت آقا خدای عالم سراسر عالم را مشک زنی می کند و نطفه ای را به عنوان عصاره و زبده نظام آفرینش به دست می آورد و آن را به مادر عزیز می سپارد. بدین گونه جایگاه مادر در نظام هستی روشن می شود که خداوند، عالَمِ خلق شده را خلاصه می کند و تحویل زن می دهد و به او می گوید که از این خلاصه، انسان بساز.
پس ای مادر! تو نیز بیا و در طی نه ماه حاملگی با وضو باش و ذکر خدا بگو و غیبت نکن و خود را به دروغ گفتن عادت مده، تا نهال درخت وجودی جان تو و همسرت، فاسد به بار ننشیند و فرزند سالم به دنیا آوری.
همان گونه که به عرض رسید نوعاً دستورات شرعی جهت دفع امراض انسانی است اما اگر احیاناً انسان دچار خطا و اشتباهاتی شد و احکام فقهیه را مراعات نکرد، برای او راهی به نام «توبه» باز کرده اند. که توبه جهت رفع گناه است نه دفع گناه. فقه فقط عهده دار مسائل تشریع است که اگر انسان به واسطه دستورات فقهیه نتوانست جلوی نفس خود را بگیرد از آن به بعد علم کلام متکفّل او می شود و راه توبه را برایش باز می کند. آنجا دیگر فقه نمی تواند جوابگو باشد. فقه فقط می گوید من دستور خود را صادر کردم اما اگر عمل نکردی از آن به بعد به عهده من نیست. همانند اینکه معلم به شاگردش می گوید برای قبول شدن دستور من این است که اینگونه درس بخوانی و این مقدار به کلاس بیایی که اگر مراعات نکنی من عهده دار تو نخواهم بود، بلکه خود متکفّل خودت هستی. لذا فقیه هیچگاه متکفّل گناه مردم نمی شود.
نتیجه آن که اگر انسان تن به احکام شرعی دهد هم قوای نفس را مطیع نفس می کند و هم نفس را مطیع خودش قرار می دهد. و بر اساس انقیاد قوای نفس برای نفس، طهارت در نفس ظاهر می شود.
نقش دستورات شرعی در طهارت ظاهر و باطن
فقه، مقدمه تهذیب اخلاق:
در عبارت آمده است: «… و برای حصول این مرتبه علم فقه بر طبق طریقه حقه جعفریه کافی و به نحو اکمل عهده دار این امر است.» از آنجا که اکثر مسائل فقهی ما از زبان مطهّر امام صادق «عَلَیهِ السَلام» یا امام محمد باقر «عَلَیهِ السَلام» بیان شده است فقه ما را تعبیر به «فقه جعفری» یا «فقه باقری» می کنند. زیرا در میان ائمه «عَلَیهِم السَلام» فقط این دو امام بودند که به واسطه قرار گرفتن در شرائط زمانی مناسبی، توانستند احکام شرعیه بیشتری بیان کنند، و حوزه علمیه تشکیل دهند و طلبه تربیت کنند و به «زراره ها» حدیث بیاموزند. بر همین اساس فقهِ ما را به «فقه جعفری» نام گذاری کردند چه اینکه مذهب ما به «مذهب محمدی» معروف شده است.
در ادامه آورده اند: «فقه مقدمه تهذیب اخلاق و اخلاق مقدمه توحید است» برای راه یافتن به بارگاه توحید و خداشناسی ابتدا باید به دستورات فقهیه عمل کرد و بعد باید صاحب اخلاق نیکو شد و بعد از آن وارد بحث حکمت و توحید شد. پس در حقیقت، فقه فرع اخلاق و اخلاق فرع بر حکمت و حکمت فرع بر توحید است و اخلاق اصل فقه و توحید اصل حکمت و حکمت اساس اخلاق است زیرا همیشه آنچه مقدمه است فرع و آنچه ذی المقدمه است اصل می باشد لذا راه شریعت اولین مرتبه سیر انسانی است.
البته لازم به توضیح است که احکام شرعیه بعد از راه یافتن انسان به مرتبه تهذیب اخلاق و خداشناسی، همچنان باقی می ماند و تا آخرین لحظات زندگی انسان، جاری است و از او دست بردار نیست. انسان باید دستورات فقهیه را به عنوان نردبان ترقّی و تعالی نفس و جان و برای تطهیر حقائق درونی و مراتب وجودی خود دائماً رعایت کند. این بحث را بسط وافری نیاز است که «لعل الله یحدث بعد ذلک امراً».
نقش دستورات شرعی در طهارت ظاهر و باطن
ظهور طهارت در بدن و شکل گرفتن ملکه تسلیم در نفس:
وقتی انسان در ذات و نفس خود طهارت پیدا کند، همین طهارت در بدن او هم ظاهر می شود که می بینید اگر شخص حقیقتاً نماز خوان و روزه گیر باشد، در چهره او تأثیر گذاشته و روی او را زیبا می کند و به همین منوال نیز چهره افراد و اشخاص اجتماع مطابق با گناهانشان برمی گردد.
همیشه چهره خبر از درون می دهد. خداوند متعال در سوره فتح (آیه ۲۹) میفرماید: «سیماهم فی وجوههم من اثر السّجود» که اگر کسی در پیشگاه حق متعال به برنامه های شریعت الهیه عمل کند صورت او مطابق اعمالش زیبا میگردد و نشان می دهد که در درون چه دارد.
حضرت علامه در ادامه می فرمایند: «در نفس هم رفته رفته خوی انقیاد و ملکه تسلیم برای اراده حق متحقق میگردد» تمام هدف انسان این است که خود را تسلیم خدا کند و تا شخص قوای خود را تسلیم خود نکند نمی تواند خودش را تسلیم خدا کند و باید آنقدر در عمل به احکام شرعیه تثبّت به خرج دهد تا آن اطاعت و تسلیم برای او ملکه شود.
«ملکه» صفت راسخه در نفس را گویند. اگر کسی آنقدر سیگار بکشد که دیگر نتواند خود را از آن جدا کند، به چنین شخصی می گویند: «سیگار کشیدن برای او ملکه شده» برخلاف کسی که تازه شروع به سیگار کشیدن کرده است، او به راحتی می تواند سیگار را کنار بگذارد. صفت ملکه شده آنچنان در نفس ریشه می کند که برداشتن و قطع کردن آن، به راحتی ممکن نیست. به تعبیر خودمان می گوئیم: «ترک عادت موجب مرض است» در امور معنوی هم همین گونه است. گاهی صفت جود و بخشش چنان در شخص رسوخ میکند که اگر او روزی را بدون بخشش بگذراند، ناراحت است. یا اینکه شخصی آنچنان مهمان دوست است که اگر روزی در منزلش مهمان نیاید، ناراحت می شود. نفس نیز با رعایت متداوم احکام شرعیه، قوایش را به تسلیم خود در می آورد و طهارت ظاهریه بدن را تأمین می کند اما اگر عمل کردن به احکام شرعیه را ترک گوید قوای او نیز از تسلیمش سر باز می زنند و بار دیگر نجاست ظاهر او را فراهم میآورند.
و الحمدلله ربّ العالمین
مطالعه مجلس پنجم کتاب شرح مراتب طهارت استاد صمدی آملی
مطالعه مجلس هفتم کتاب شرح مراتب طهارت استاد صمدی آملی
مجله اینترنتی تحلیلک