دوشنبه/ 5 آذر / 1403
Search
Close this search box.
شیوانا

یک جا منشین (مجموعه داستان های شیوانا)

شیوانا یک جا منشین ... شیوانا دستان پسر جوان را گرفت و گفت: خب اگر می دانی راه کدام است و به کجا باید بروی، برخیز و برو...!

شیوانا یک جا منشین

یکی از شاگردان شیوانا بعد از تمام شدن کلاس بیشتر وقت خود را روی تخته سنگی می نشست و به آسمان خیره می شد و این روزمرگی باعث بلاتکلیفی و افسردگی او شده بود.

یک روز شیوانا او را دید که با بی خیالی در جای همیشگی نشسته است. کنارش نشست و از او پرسید: چرا دست به کاری نمی زنی که زندگی دلخواهی برای خودت بسازی ؟ چرا اینگونه بیکار می نشینی که جز افسردگی چیزی عایدت نشود؟

شاگرد جوان سری تکان داد و گفت: تلاش کردن بی فایده است استاد! به هر راهی که فکر می کنم می بینم که بی نتیجه است، من راه درست را می دانم و می شناسم اما هیچ انگیزه ای برای حرکت ندارم و هر روز هم حس و حالم بدتر می شود!

شیوانا دستان پسر جوان را گرفت و گفت: خب اگر می دانی راه کدام است و به کجا باید بروی، برخیز و برو…! اگر هم راه را نمی شناسی از تجربه دیگران استفاده کن و برو ..! فقط “برو و یک جا منشین “، از یک جا نشستن هیچ نتیجه ای عایدت نخواهد شد، اگر هم غم و اندوهی در دل داری که موجب بی انگیزگی و مانع حرکتت می شود، در دل کار و تلاش به آنها فکر کن.

اگر می خواهی معنای زندگی را به درستی درک کنی، یک جا منشین. مهم این است که در زندگی در حرکت باشی و پیش بروی که اگر با جزر و مد زندگی، حرکت کنی به اقیانوس خواهی رسید، پس برخیز و برو…

پسرک در حالی که قلباً حرف های استاد را باور داشت، از جای برخاست و از شیوانا خداحافظی کرد و به سوی سرنوشت رفت…

رفت تا با تلاش، تقدیری نو برای خود رقم بزند.

 

پایدار بمانید تا داستانی دیگر از شیوانا …

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حمید
5 سال قبل

سلام
ممنون از پست های زیباتون و تشکر بیشتر بابت استمرار داستان های شیوانا
عالی
امیدوارم همینجوری ادامه پیدا کنه
موفق باشید

5 سال قبل

سلام و عرض ادب
ممنون از همراهی شما

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x