چهارشنبه/ 24 اردیبهشت / 1404
داستان کوتاه گاوچران

داستان کوتاه گاوچران

گاوچرانی وارد شهر شد و برای نوشیدن چیزی کنار یک مهمان‌خانه ایستاد. بدبختانه کسانی که در آن شهر زندگی می‌کردند عادت بدی داشتند و سر به سر غریبه‌ها می‌گذاشتند.