شنبه/ 3 آذر / 1403
Search
Close this search box.
رساله عشق ابو علی سینا فصل هفتم - رساله عشق ابن سینا

رساله عشق شیخ الرئیس ابو علی سینا (فصل هفتم)

رساله عشق شیخ الرئیس ابو علی سینا فصل هفتم / در خاتمه فصول و اینکه همه موجودات عالم عاشق خیر مطلقند ...خبر مطلق و علت اولی نظر به آن جود و بخشش ذاتی خود مایل است که کلیه موجودات از تجلیاتش مستفیض و برخوردار شوند.

در این مطلب به آخرین قسمت یعنی فصل هفتم رساله عشق ابو علی سینا می پردازیم.

 

فصل هفتم

در خاتمه فصول و اینکه همه موجودات عالم عاشق خیر مطلقند

 

می خواهیم در این خاتمه که نتیجه فصول است چند مطلب بیان نماییم:

مطلب اول: همان طوری که از پیش گفتیم کلیه موجودات عالم، عاشق و شائقند به خیر مطلق به عشق غریزی و خیر مطلق هم تجلی کننده است به عشاق خود، ولکن تجلیات (۱) بر حسب مراتب موجودات متفاوت است؛ زیرا که هر مقدار به خیر مطلق نزدیک تر باشند تجلیات آنها زیادتر است و هر قدر از قرب به حق دورتر، تجلیات کمتر.

مطلب دوم: آن است که خبر مطلق و علت اولی نظر به آن جود و بخشش ذاتی خود مایل است که کلیه موجودات از تجلیاتش مستفیض و برخوردار شوند.

مطلب سوم: آن است که هستی تمام موجودات به واسطه تجلیات خیر مطلق است.

 

در اینکه علت اولی، معشوق حقیقی تمام موجودات است

در وجود هر یک از موجودات، عشق غریزی است برای تحصیل کمال خود و کمال آنها عبارت از همان خیریت است که از پیش گفتیم. پس آن چیزی که سبب حصول خیریت می شود، آن، معشوق حقیقی تمام موجودات است که ما از او به علت اولی تعبیر نمودیم. پس ثابت شد که علت اولی، معشوق تمام موجودات است و اگر بعضی هم از شناسایی به او محروم باشند و عارف به وجود او نباشند این عدم عرفان، سلب عشق غریزی را از موجودات نمی کند زیرا که عموم متوجه کمال ذاتی خود می باشند و حقیقت کمال هم که خیریت مطلقه شد همان علت اولی است که بر حسب ذات، متجلی است به تمام موجودات؛ چه اگر به ذاته محجوب از تجلی باشد لازم آید که شناخته نشود و هیچ یک از موجودات به فیض وجود او نائل نگردند و اگر تجلی خیر اول هم به توسط تاثیر غیر باشد باید آن ذاتی که متعالی و منزه ازجمیع نقائص است محل تاثیر غیرواقع شود و این محال است؛ بلکه خیر اول بر حسب ذات متجلی است و محجوب بودن بعضی از ذوات از تجلی خیر اول به واسطه قصور و ضعف خود آنهاست. به عبارت دیگر نقص و عیب در قابل است نه آن که بخل از طرف فاعل باشد. وگرنه ذات او بر حسب ذات، صریح در تجلی است.

 

در بیان قبول موجودات، تجلی الهی را به اندازه استعداد خود

نخستین موجودی که قبول تجلی الهی نموده ملکی است که به اصطلاح حکما آن را (عقل کلی) یا (فعال) می نمایند، زیرا که جوهر ذاتی او مستعد و مهیاست برای تجلیات الهی. این عقل فعال قبول می کند تجلیات الهی را بدون واسطه موجودی از موجودات و او به واسطه ادراک کردن ذات خود و سایر معقولاتی که در او است همیشه ثابت و بالفعل است، به جهت آن که هر موجودی که تصور و معقولات را بدون رویه و فکر نماید و محتاج به استعانت حس و یا تخیل نباشد و تعقل کند امور متاخره را به واسطه مقدمات اولیه و تعقل معلولات را به علل، این حالت ثابت و فعلیت برای او همیشه ذائم و برقرار است پس از عقل کلی.

دوم موجودی که قابل تجلیات حق می باشد نفوس الهیه اند. هرچند در بدو امر به مفاد: عَلَّمَهُ شَدیدُ القُوَی ( آن را فرشته شدید القوی به او آموخت) به توسط عقل فعال از مقام قوه به فعل آمده و مقام تصورات رتبه تعقلات به مدد او بوده، ولکن پس از این که به سر حد فعلیت رسید و مقام قرب به حق را واجد گردیده، از آن هم برتر و بالاتر شد. در این مقام است که ملک مقرب الهی گفت: لَو دَنَوتُ أَنمُلَۀ لَأَحتَرَقُتُ (اگر اندکی نزدیک تر شوم می سوزم) بعد از نفوس الهیه نوبه قوای حیوانی و نباتی طبیعی است، چون هر یک از قوای مذکوره به واسطه عشق ذاتی و شوق فطری برای تشبه به عالی، قبول تجلیات به اندازه استعداد خود می نمایند، زیرا که هر یک از اجسام طبیعی، حرکت می کنند به حرکات طبیعی به جهت رسیدن به غایات مطلوبه خویش که آن بقاء و حصول در مواضع طبیعی است و همچنین جواهر حیوانیه  و نباتیه متصدی افاعیل خاصه به خود می باشند به جهت تشبه که آن بقاء نوع و یا شخص و یا اظهار قدرت و توانایی و آنچه که مشابه اینهاست می باشد.

و نفوس بشریه هم متحمل می شوند افاعیل عقلیه و اعمال خیریه را برای مشابهت به غایات که متصف شدن به صفات عدالت و تعقل باشد و همچنین است نفوس فکلیه هم برای تشبه به مافوق خود حرکت می کنند به حرکات عشقی و به جا می آورند افعال خاصه به خود را در ابقاء کون و فساد و حرث و نسل. ولکن کلیه نفوس مذکوره در فوق، متشبه اند به خیر مطلق در غایات که کمالات آنهاست نه در مبادی؛ زیرا که مبادی امور آنها حالات استعدادی و مقام قوه است و خیر مطلق منزه و مبراست از مخالطت استعداد و قوه و اما چون غایات این نفوس به نحو فعلیت است و علت اولی هم متصف و موصوف به کمالات فعلی است پس تشبه به آن جایز است.

و اما نفوس ملکیه به واسطه صور ذاتیه خود فائزند همیشه به فوز ابدی و عاریند از قوه و استعداد فطری زیرا که آن نفوس ملکی، دائم متوجه به حق و عاشق جمال او هستند و نظر به تعقلات متوالی و ادراکات پیوسته که فاضل ترین ادراکات و تعقلات می باشند اعراض کننده اند از سایر معقولات و حریص و شائقند به جانب حضرت حق. هر چند تصور و شناسایی او باعث معرفت سایر موجودات هم می باشد؛ نهایت، معرفت خیر مطلق، بالذات و بالاصاله است و از سایر موجودات بالعرض و بالتبع می باشد.

پس واضح و معلوم گردید که تجلیات الهی و خیر مطلق سبب ایجاد موجودات و علت وجود آنهاست؛ چه، اگر تجلی الهی نبود هیچ موجودی مخلع به خلعت وجود نمی گردید و حق تعالی به واسطه وجودش عاشق است به وجود تمام معلولات زیرا که کلیه معلولات همان طوری که بیان کردیم پرتو تجلیات اوست و چون عشق به علت اولی، فاضل ترین عشق هاست پس معشوق حقیقی او آن است که نائل شود تجلی او را و این تجلی حقیقی، مطلوب نفوس متألهه است و خود اینها هم معشوقات علت اولی می باشند و در کلمات ائمه معصومین-صلوات الله علیهم اجمعین- دیده شده است که می فرمایند خدای تعالی فرموده: (هر یک از بندگان من که دارای فلان اوصاف باشند و عاشق من شوند من هم عاشق آنها می شوم) به واسطه آن که حکمت الهی اقتضا نمی کند مهمل و معطل گذاشتن چیزی که از جمله فواضل و فضائل در وجود او است هرچند به نهایت فضیلت هم نباشد.

پس خیر مطلق عاشق است به آن حکمت ذاتی خویش، به کسانی که نائل شوند به کمالات او هر چند نرسند به آن غایت قصوی و درجات بی انتها، چون که محال است ظفر یافتن و احاطه نمودن به جمیع کمالات حق تعالی به واسطه آنکه همچنان که وجودش غیر متناهی است کمالات و صفاتش هم غیر متناهی است. چیز متناهی چگونه ممکن است برسد به امر غیر متناهی محض. همین نکته است که تشبه به سلاطین فانی موجب سخط و باعث غضب آنهاست به جهت متناهی بودن کمالات و صفاتشان ولکن تشبه به باری تعالی موجب خرسندی و سبب ازدیاد محبت و عشق او می شود.

هذا آخر ما قال الشیخ فی بیان حقیقۀ العشق الحمدالله أولا و آخراً و ظاهراً باطناَ.

 


۱. تجلی عبارت است از ظهور ذات و صفات الوهیت بر قلوب بندگان خالص. چون هرگاه آینه دل مومن از غبار بشریت و زنگار طبیعت خالی شد و باطن از کدورت انانیت و منیت تخلیه گردید آن وقت مقام تخلیه فراز آید یعنی دل که محل تجلیات الهی است مزین شود به انوار الهی و فیوضات نامتناهی.

 

بیشتر بخوانید

رساله عشق شیخ الرئیس ابو علی سینا (مقدمه)

رساله عشق شیخ الرئیس ابو علی سینا (فصل اول)

رساله عشق شیخ الرئیس ابو علی سینا (فصل دوم)

رساله عشق شیخ الرئیس ابو علی سینا (فصل سوم)

رساله عشق شیخ الرئیس ابو علی سینا (فصل چهارم)

رساله عشق شیخ الرئیس ابو علی سینا (فصل پنجم)

رساله عشق شیخ الرئیس ابو علی سینا (فصل ششم)

 

 

در این سلسله نوشته ها به رساله عشق ابن سینا با ترجمه ضیاء الدین دری توجه شده است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x