علم و دانش در گلستان سعدی
علم و دانش در گلستان سعدی
دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند: یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد.
علم چندان که بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست نادانی
نه محقق بود نه دانشمند
چارپایی بر او کتابی چند
آن تهی مغز را چه علم و خبر
که بر او هیزم است یا دفتر
* * * * * * *
علم از بهر دین پروردن است نه از بهر دنیا خوردن.
هر که پرهیز و زهد و علم فروخت
خرمنی گرد کرد و پاک بسوخت
* * * * * * *
عالم ناپرهیزگار کور مشعله دارست، یُهدی بِهِ وَ هُوَ لایَهتَدی. (به وسیله او دیگران هدایت می شوند و او خود راه نمی یابد)
بی فایده هر که عمر در باخت
چیزی نخرید و زر بینداخت
* * * * * * *
سه چیز پایدار نماند: مال بی تجارت و علم بی بحث و ملک بی سیاست.
مجله اینترنتی تحلیلک