شنبه/ 3 آذر / 1403
Search
Close this search box.
تقدیر چنین بود که من بی تو بمانم از شیوانا

زهرا فخرایی

نیما یوشیج - تو را من چشم در راهم

در شبستان شعر معاصر همراه با پدر شعر نو نیما یوشیج

کلام نیما نغز و شنیدنی است و گلچین از باغ اشعارش آسان نیست؛ با این وصف یکی از زیباترین و دلنشین ترین اشعار او را با هم زمزمه می کنیم…

تو را من چشم در راهم شباهنگام

که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی

و زان دلخستگانت راست اندوهی فراهم

شیوانا تو لطف می کنی و دیگران وظیفه پندارند

تو لطف می کنی و دیگران وظیفه می پندارند / مجموعه داستان های شیوانا

شیوانا و داستان تو لطف می کنی و دیگران وظیفه می پندارند … یکی از شاگردان مدرسه شیوانا هر روز صبح زود از خواب بیدار می شد و قبل از اینکه بقیه دوستانش بیدار شوند، حیاط و آشپزخانه مدرسه را نظافت می کرد و تمام زباله ها را بیرون می برد.

شعری از فردوسی

در شبستان شعر کلاسیک همراه با خداوندگار ادب فارسی حکیم ابوالقاسم فردوسی

فردوسی یکی از مفاخر نام آور ملت ایران و مردی وطن پرست است که عشق به ایران و ایرانی به گونه ای در وجودش جاری بوده که بر آن شده تاریخ میهن خود و افتخارات گذشته آن را که در معرض خطر نیستی و فراموشی بوده احیا کند.

شیوانا دیر یا زود گستاخ تر می شوند

دیر یا زود گستاخ تر می شوند / مجموعه داستان های شیوانا

شیوانا با کاروانی به شهری دیگر سفر می کرد، در کاروان افراد متفاوتی بودند که هر کدام خصوصیات اخلاقی خاصی داشتند. یکی پیرمردی بود که هوش و حواس درستی نداشت و دیگری مردی که میمون فروش بود و میمون ها را تربیت می کرد و برای فروش به شهرهای مختلف می برد.

اقبال لاهوری

در شبستان شعرکلاسیک همراه با اقبال لاهوری

اقبال لاهوری در شهر سیالکوت پاکستان در یک خانواده متدین به دنیا آمد. وی از آغاز جوانی شعر می گفت و در مجالس شعر شرکت می کرد. مولانا در حیات فکری و روحی اقبال، تاثیر بسزایی داشته و راهبر وی در سیر عروج روحانی بوده است.

شیوانا و مهربان ترین مادر

مهربان ترین مادر / مجموعه داستان های شیوانا

پدربزرگ من مردی ثروتمند و اشراف زاده است، پدرم به خاطر حفظ اعتبار او مجبور است مطابق خواسته های او زندگی کند. مادرم را هرگز ندیده ام، چون بعد از به دنیا آوردن ِمن فوت کرده و می گویند در آن سوی کوهستان در شهری دوردست و در خانواده ای ثروتمند زندگی می کرده است.

دیوار تسلیم شیوانا

دیوار تسلیم (مجموعه داستان های شیوانا)

شیوانا هر ازگاهی شاگردانش را به خارج شهر می برد و چند هفته ای در آنجا می ماندند و خود را به دل طبیعت می سپردند، آنها در این مدت یک زندگی طبیعی را با دست خالی از نو شروع می کردند و برای خودشان پناهگاه می ساختند و با امکانات کم، زندگی متفاوتی را تجربه می کردند.