مجله اینترنتی تحلیلک

جمعه/ 31 فروردین / 1403
Search
Close this search box.
زندگینامه استاد صمدی آملی

زندگینامه استاد صمدی آملی

استاد شخصیتی است که این چنین توجه حضرت علامه را به خود کرده به طوری که او را هشت سال زیر نظر بگیرد و با دعای خویش او را حفظ کند. به راستی اهل باطن می دانند در باطن ها چه می گذرد و امثال علامه حسن زاده ها می دانند که چه کسانی می باید پرچم داران عرفان و فلسفه باشند و نفوس مستعد را برای رسیدن به مقامات الهی تربیت نمایند.

نیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی حفظه الله تعالی

زندگینامه استاد صمدی آملی

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علی من اتبع الهدی

بنده حقیر فقیر سر تا به پا تقصیر کوچک تر از آن هستم تا در مورد بزرگان مطلبی بنگارم اما از باب احساس تکلیف شرعی، خود را موظف دیدم تا به پاس تشکر از شخصیتی که بر حقیر حق پدری دارد اعنی استاد صمدی آملی مطالبی را تهیه و تنظیم نمایم و به ساحت ایشان و دوست داران علم و ادب تقدیم نمایم.

متاسفانه در مورد شخصیت و زندگی نامه ایشان مطالب منسجمی وجود ندارد و اگر مطالبی هست بسیار پراکنده و سطحی می باشد که تشنگی و طلب عزیزانی را که میخواهند در مورد ایشان شناختی ولو سطحی پیدا کنند را بر آورده نمی کند.

بنده با عنایت به فرمایشات شفاهی و کتبی ایشان و دیگر بزرگان سعی نموده ام تا مطالب را به عنوان (نیم نگاهی بر زندگی نامه استاد صمدی آملی) تهیه و تنظیم نمایم، شاید جویندگان کمالات انسانی و دوست داران عالمان ربانی را معدی ولو ناقابل باشد. سعی شده است مطالب به صورتی تنظیم شود که از تولد و کودکی استاد به عصرحاضر ختم شود و خواننده محترم با نگاهی اجمالی به سرگذشت و شخصیت و دیدگاه های استاد صمدی آملی بتواند با ایشان آشنایی پیدا کند. ثواب این اثر را به روح پاک مادر حضرت استاد که حق عظیمی بر گردن ما دارند تقدیم می نمایم، ان شا الله تعالی که مرضی حق متعال واقع گردد. العبد : م.آ

زندگینامه زندگینامه استاد صمدی آملی
زندگینامه استاد صمدی آملی

تولد و کودکی استاد صمدی آملی

استاد صمدی آملی در سال ۱۳۴۲ در روستای خشواش آمل دیده به جهان گشودند. ایشان در خانواده ای مومن و مذهبی و در دامان پدر و مادری الهی تربیت شدند. کودکی شاداب و سر زنده بودند که در جو صمیمی و دوستانه روستا و آب و هوای پاک و طبیعت بسیار دلنواز مازندران، ایام کودکی را با خاطرات شیرینی به سرعت پشت سر گذاشتند و در سنین نوجوانی وارد حوزه علمیه گردیدند.

ایشان در یکی از جلسات درسی خویش با عنوان معرفت نفس در در رابطه با کودکی خویش فرموده اند:

بعد از اتمام پنجم ابتدایی وارد حوزه علمیه شدم. برای مادرم تحمل دوری من به جهت رفتن به حوزه  بسیار سخت بود و روزی که می خواستم برای رفتن به حوزه خانواده را ترک کنم، ایشان به شدت متاثر گردیده بودند و به پهنای صورت می گریستند و من هم به همراه ایشان اشک می ریختم.

اما این تعلق و احساس علاقه مادر به فرزند موجب نشد که از رفتن او به حوزه ممانعت نمایند و او را با کمال میل به اسلام و مسلمین هدیه نمودند. استاد برای این مادر الهی احترام بسیار زیادی قائل بودند و هستند و بارها در محافل گوناگون فرمودند که این مادر حق عظیمی به گردن من دارد و به راستی این مادر شخصیتی الهی است.

مادری است که از دامنش شهیدی مانند حجت الله غلامی و عالمی فرزانه مانند استاد صمدی آملی تقدیم اسلام شده است و چه میزان و معیاری برای سنجش یک مادر بهتر از ثمره وجودی او می تواند باشد؟

استاد در مورد کودکی خویش می نویسند:

روستای قشلاقی ما بنام میخران از توابع بالا خیابان لیتکوه و روستای ییلاقی بنام چندر محله از توابع خشواش است. و این برادر کوچک شما از کودکی مقداری از ایام تابستان را در چندر محله خشواش بسر برده ام و تا حال ادامه دارد و در ایام جوانی هم سالیانی از بینجکری و چاپاداری (چار بیداری) هم برخوردار بودم و تا حدی از زجرهای پیران منطقه چشیده و با خبرم لذا ذوق جبلی ام مرا به این سوی سوق داده و می دهد.

زندگینامه استاد صمدی آملی
زندگینامه استاد صمدی آملی

برادر شهید استاد صمدی آملی

شهید حجت الله غلامی در سال ۱۳۴۵ به دنیا آمد. وی از کودکی از نظر جسمی ضعیف بود و در آن ایام مورد حمایت و علاقه و توجه خاص حضرت استاد واقع می شد. این جوان بزرگوار در سن هجده سالگی در عملیات والفجر۶ در منطقه چیلات دهلران به کاروان شهیدان مفقود الجسد پیوست.

دست تقدیر رقم زد که این شهید عزیز به همراه شهید اسکندر بهزادی که داماد حضرت استاد بودند به شهادت برسند. داغ این شهیدان مادر را پیر کرد اما لب به اعتراض نگشود و هیچ گاه از فدا نمودن عزیزان خویش پشیمان نگشت. (برای مطالعه زندگی نامه این شهید به کتاب سرداران غریب نوشته حضرت استاد صمدی آملی مراجعه بفرمایید.)

همه انسان ها در طول زندگی خویش بارقه هایی را تجربه می کنند که منشاء تحولی شگرف در زندگی آن ها خواهد بود. جناب استاد صمدی آملی هم از این قاعده مستثنی نبودند. ایشان در جلسات شرح دروس معرفت نفس فرموده اند:

در ایام کودکی روزی با بردار بزرگترم در زمین کشاورزی مشغول به کار بودم. حرف از بزرگان عرفان بود و در مورد مقاماتشان صحبت می نمودیم. من دائما از برادرم می پرسیدم علامه حسن زاده چطور است؟ ایشان در چه جایگاهی است؟ برادر با لحنی پدرانه به من فرمود چرا انقدر حرف این و آن را میزنی؟ خودت برو و به آن مقامات برس تا متوجه شوی.

این تشر برادر به فرموده استاد تاثیری عمیق بر جان این کودک خوش آتیه بر جای گذاشت و سرنوشت او را متحول نمود. استاد از کودکی علاقه وافری به مسائل روحانی و معنوی داشتند و این تشنگی را با شیر مادر نوشیده اند که خاطرات ایام کودکی ایشان خود گواه صادقی بر این مدعا می باشد.

استاد در کتاب نوای دل در این رابطه می نویسند:

این کمینه بی مقدار یعنی داود صمدی را از دوران کودکی علاقه وافر به اخلاق نیکوی حضرت حاج آقا افتاده بود و مجذوب برخوردهای پدرانه او بودم؛ و این نعمت را خداوند در تابستان های هر سال در روستای ییلاقی مان بنام چندر محله خشواش نصیب فرمود. و خاطرات شیرین من در مورد ایشان به سالهای ۱۳۴۸ هجری شمسی به بعد بر میگردد.

منبر های جذاب ایشان در حسینیه باعث محله و نیز منبرهای سوزناک او در حسینیه و مسجد املی محله و چندر محله و کپین ولویجان خشواش دل ها را زیرو رو می کرد.

یکی از مجذوبین اخلاق حسنه و الحان ممتعه او، این کمترین بود که هر روز مطالب و منبرها و روضه خوانی های او را حفظ می کردم و در همان سن هشت، نه سالگی به منزل ییلاقی بر می گشتم و هم بازی هایم را در اطاقی جمع می کردم و چادری را به عنوان عمامه بر سر می گذاشتم و چادری دیگر را به عنوان عبا بر دوش می نهادم و از رختخواب منزل منبری می ساختم و با مستمعین شلوغ هم بازی ام،  مطالب و روضه های منابر حاج آقا را به تأسی از الحان و آوای وی برای همسالانم بازگو می کردم که اینها گوشه ای از تاثیرات حالات او در امثال بود تا اینکه حاجی مرحوم در مرداد ماه سال ۵۳ در یک مجموعه ای ارزشمند هجده مرثیه از مراثی اهل بیت عصمت علیهم السلام را به درخواست والد مرحومم مشهدی غلامعلی غلامی برایم مرقوم فرمودند که از تحفه های بهتر از جانم به لطف الهی در محضر آن تشرف دارم.

و یکی از عوامل خدادادی طلبه شدن این کمترین، همین تاثیرات روحی و عمیق آن معشوق فرزانه در دل و جانم بود، لذا توفیق الهی رفیق این بی توفیق شد که بعد از گذشت ۳۱ سال از آن مرقومه، از زحمات خالصانه آن وجود مقدس سپاس و قدردانی کنم.

ایشان پس از پشت سر گذاشتن ایام کودکی، در ابتدای سنین جوانی شاهد تحولی عظیم در عرصه سیاسی کشور بودند. ایشان ایام جوانی خویش را در کوران انقلاب سپری نمودند.

ایشان در آن ایام نوجوانی انقلابی بودند که دائما در زمینه پخش اعلامیه و تظاهرات و… حضوری فعال داشتند. خاطرات شیرین آن ایام در گوشه و کنار بیانات استاد به چشم می خورد که خود گواه روحیات انقلابی این جوان طلبه می باشد.

استاد طلبه ای جوان و شجاع بودند که مجنون وار به امام خمینی عشق می ورزیدند. ایشان در آن ایام با شور جوانی خویش به پخش اعلامیه های امام مبادرت می ورزیدند و این امر را وظیفه ای شرعی برای خویش تلقی می نمودند. شرکت در تظاهرات با آن شور و شعور ایام جوانی بسیار خاطرات شیرینی را برای ایشان به جا گذاشته است.

ایشان در جلسات معرفت نفس می فرمایند:

جوانی کم سن و سال بودم. در تظاهرات شرکت می کردم و گاهی که تظاهرات به اوج خود می رسید برای حفظ جان با کیسه های شن و الوار و تیر آهن ها برای خود در سویی از خیابان سنگری می ساختیم. ایشان می فرمودند که در آن ایام با آن شور و قوت جوانی تیر آهن های بزرگ را یک تنه جا به جا می کردیم و احساس خستگی چندانی به ما دست نمی داد.

زندگینامه استاد صمدی آملی
زندگینامه استاد صمدی آملی

در راه عشق دم به دم عذر و بهانه چیست؟! 

آری این قدرت عشق است که این جوانان پاک نهاد را بر علیه طاغوت به قیام وا داشته است و اکنون نیز این جوانان همان جوانان سابق اند. حضور استاد در جبهه ها پس از آنکه این انسان فرزانه گردنه انقلاب و مشکلاتش را با سربلندی و سر افرازی پشت سر گذاشتند، جنگی ناجوانمردانه در گرفت که این انقلاب نوپای را در معرض خطر قرار می داد.

ایشان بی درنگ خود را به جبهه ها رساندند و تمام مدت جنگ در جبهه های حق علیه باطل حضوری پر رنگ و فعال داشتند. ایشان در مقدمه کتاب (مثنوی نجوا با شهیدان) می فرمایند:

…این کمترین بی مقدار نه شاعر است و نه در ایام دفاع مقدس لیاقت رزم داشت، بلکه به لطف شهید بالذات الهی، توفیق در نظارت بزم رزم آوران خونین بال را از سال پنجاه و نه تا تیر ماه سال ۶۷ بر عهده داشته است.

از گوشه و کنار بیاینات ایشان و همرزمانشان بر می آید که ایشان علاوه بر تبلیغ و رزم کارهای مهمی را در پرونده حضورشان در جبهه دارند که متاسفانه به علت کتوم بودن بیش از اندازه ایشان مایل نیستند بر زبان و قلم جاری شود. برای مثال استاد در جلسات محرمانه ای که برای عملیات کربلای ۵ توسط فرماندهان ارشد لشکر ۲۵ کربلا برگزار می شد حاضر بودند که گوشه ای از گفت و گوهایی که آن جا رد و بدل می شد را می توانید در صفحه ۲۵ کتاب رصد دلتنگی ها مطالعه بفرمایید. استاد علاوه بر این، چند روز قبل از عملیات کربلای ۵ به همراه فرماندهان برای شناسایی منطقه عملیاتی عازم شدند. از این دست اشارات نسبت به رزم آوری های استاد در کلامشان بسیار محدود دیده می شود که نشان از کف نفس ایشان دارد.

طلبه رزم آور ما جوانی روحانی بود که با لباس خاکی بسیجی به همراه عمامه در جبهه ها حضوری پر رنگ داشت. ایشان اکنون نیز با خاطرات آن ایام و با یاد همرزمان خویش زندگی می کنند و در انتظار پیوستن به آن سبک بالان عاشق روزگار می گذرانند و این شوق و اشتیاق خویش را برای شهادت در راه خدا بارها و بارها بر زبان جاری کرده اند.

زندگینامه استاد صمدی آملی
زندگینامه استاد صمدی آملی

خاطراتی از جبهه های استاد صمدی آملی

خاطرات استاد صمدی آملی از جبهه های جنگ بی شمار است که در قالب چندین جلد کتاب خاطره و شعر به چاپ رسیده است و بسیاری از آن ها را نیز در یادواره های شهدای عزیز به زبان جاری نموده اند. یکی از خاطراتی که حقیر از زبانشان شنیده ام این است که ایشان در یادواره شهدایی در قائم شهر فرمودند:

پیروزی در کربلای چهار از نظر نظامی برای ما بسیار مهم بود. قبل از عملیات کربلای چهار خوابی دیدم. در آن رویای صادقه دیدم که عملیات شکست می خورد و تمام دوستانم را که قرار بود شهید شوند در آن خواب دیدم. پس از بیداری آن را با فرماندهان مطرح نمودم اما موفق نشدم به استناد یک خواب جلوی عملیات را بگیرم و این امری نا شدنی بود.

در فاصله بعد از خواب تا شروع عملیات دوستانم را می دیدم که با من هستند و چند روز دیگر شهید خواهند شد و من از پر کشیدنشان مطلعم اما نمی توانم زبان باز کنم و به آن ها ماجرا را بگویم..

استاد میفرمودند آن ایام مرا پیر کرد و بسیار بر من سخت تمام شد و…

استاد در قسمتی از خاطراتشان می نویسند:

یک شب بچه های تخریب چی در منطقۀ زبیدات، هنگام خنثی کردن مین ها با مین هایی مواجه شدندکه ضامن هایشان کشیده نشده بود و آماده انفجار نبودند. در زیر یکی از مین ها برگه ای را پیدا کردند که به بنده هم نشان دادند. در آن برگه یکی از عراقی ها به فارسی نوشته بود: «برادران عزیز ایرانی! ما جزو شیعیان عراق هستیم و ما را به زور سرنیزه و تهدید، به جنگ در مقابل شما آورده اند. این تنها کمکی بود که می توانستم به شما بکنم و این را بدانید که اگر حمله کنید، ما آمادۀ پیوستن به شما هستیم (منبع: رصد دلتنگی ها)

زندگینامه استاد صمدی آملی

ایشان در جای دیگری می نویسند:

برخی از کسانی که در جبهه ها در مسیر سعادت قرار گرفتند و به فیض عظیم شهادت نائل شدند، کسانی بودند که قبل از پیروزی انقلاب در مسیر درستی نبودند و جزو جوان های لاابالی خیابان ها بودند. جوانی داشتیم که قبل از انقلاب هرچه از دستش بر می آمد، انجام می داد. چنان انقلاب درونی در او ایجاد شد، که شهادت جزو اصلی ترین و بالاترین آرزوهایش شده بود. نهایتاً هم به آرزوی خودش رسید.

سابقه و پیشینه ی شهید شیرسوار، فرمانده گردان امام محمد باقر(ع) لشکر ۲۵ کربلا را در دوران طاغوت مشاهده کنید. ببینید ایشان به عنوان یک جوان در کدام وادی قرار داشت. به جبهه آمد و تحوّل عجیبی در او پیدا شد. ایشان خیلی بانشاط بود. این شهید عزیز با شهید بلباسی هر دو از یک شهر اعزام شده بودند؛ اما شهید بلباسی همیشه گریان بود و ایشان دائما خندان. یکی در قبض و دیگری در بسط. شهید بلباسی هی ناله می زد و می گفت: « فردای قیامت پیش حق متعال چه کنیم؟» ایشان می گفتند: «خدا غیر از ما چه کسی را دارد؟» شهید شیرسوار در فاصله هزار متری مقرّ گردان امام محمد باقر(ع)، در هفت تپه، چاله ای کنده بود و می رفت آنجا عبادت می کرد و می گفت: «این چاله، چاله ی عشق ماست». وقتی عراقی ها آمدند و مقرّ گردان امام محمد باقر(ع) را بمباران کردند، ایشان داخل چاله مشغول عبادت بود. یکی از بمب های خوشه ای تا چاله عشق شهید شیرسوار رفته بود و آنجا افتاده بود. نهایتاً شیرسوار دشت عباس و والفجر ۸ و والفجر ۶ و کربلای ۱ و بدر در محل عبادتش، در فاصله هزار متری از مقرّ گردان به شهادت رسید. (منبع: رصد دلتنگی ها ج ۲)

در جای دیگری استاد می فرمایند:

در شب عملیات والفجر ۸ سید بزرگواری بود که به جای اسلحه، یک چوب دستی برداشت! علت را پرسیدم، گفت: (با خودم عهد کرده ام بروم و از عراقی ها اسلحه بگیرم!) اتفاقا همین طور هم شد. به یکی از سنگرهای عراقی رفته بود و از دست یکی از آن ها اسلحه گرفته بود! (منبع: رصد دلتنگی ها)

برای مطالعه خاطرات بیشتر به کتاب رصد دلتنگی ها مراجعه بفرمایید.

زندگینامه استاد صمدی آملی
زندگینامه استاد صمدی آملی

جلسات استاد صمدی آملی در جبهه ها

ایشان با برگزاری جلسات متعدد درسی به احیای علمی رزمندگان مبادرت می ورزیدند و آن ها را در کنار جبهه جهاد اصغر متوجه جهاد اکبر می نمودند. جلسات دعای کمیل و زیارت عاشورا و دعای ندبه ایشان با سوز و گداز عجیبی همراه بود که فضای جبهه ها را ملکوتی می نمود.

استاد می فرمودند افراد طالب کمال و مشتاق علمی در جبهه ها بودند که با جدیت مباحث را دنبال می نمودند و سوالات شرعی خویش را می پرسیدند و حتی آن چنان متعبد به شرع بودند که در اوج زمستان در سرمای شدید برای غسل واجب خود را به آب یخ زده می انداختند. ایشان جلسات متعددی را در جبهه ها برگزار می نمودند تا به رسالت طلبگی خویش جامع عمل بپوشانند.

برای مثال ایشان در کتاب رصد دلتنگی ها میفرمایند:

در صیلاویه روزی ۳-۴ کلاس برای رزمنده ها داشتیم و حیف که ضبط نشد. اگر چه همه آن ها در نظام تکوین می ماند.

استاد در جلسات متعددی که در جبهه ها برگزار می نمودند علاوه بر مسائل شرعی و احکام به مسائل اعتقادی رزمندگان عنایت ویِژه ای داشتند و با صبر و حوصله به شبهات و سوالات رزمندان پاسخ می دادند و برای آن ها از اسرار دین و حقایق ناب اسلام محمدی می گفتند.

جالب است بدانیم که حضرت استاد مباحثی مانند کتاب عظبم الشان لقاء الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی را برای آن جوانان سالک و عاشق تدریس می نمودند. به راستی پشت سر آن همه مجاهدت و جانفشانی های جوانان برومند ما در جبهه ها معرفت و دانش بود که العلم امام العمل.

استاد صمدی آملی بلبلی خوش آواز هستند که به فرموده حضرت علامه حسن زاده آملی دارای نوای داودی می باشند. ایشان با صدای دلنشین خود هر هفته جلسات دعای کمیل و ندبه و زیارت عاشورا و دعای توسل را برای رزمندگان برگزار می نمودند که اکنون نیز  جلسات دعای ایشان گاها با بیان خاطراتی از آن ایام روحانی همراه می شود.

مباحثه در بین طلاب امری است بسیار مرسوم و متداول که همیشه مورد تاکید حضرت استاد صمدی آملی بوده است. ایشان از مباحثه های طلبگی خویش خاطرات شیرینی را بیان می دارند.

یاد باد آن صحبت شب‌ ها که با نوشین لبان
بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود

برای مثال ایشان میفرمایند:

در حین آموزش نظامی مشغول خواندن  (مغنی اللبیب) بودیم و با شهید حمید زاده امیر کلائی در حال مباحثه بودیم که خبرسقوط خرمشهر به ما رسید.

توصیه استاد بر این است که دانشجویان و طلبه ها مباحث را خوب نزد استادی بخوانند و سپس با یکدیگر آن ها را به مباحثه بنشینند تا مطالب خوب برایشان جا بیفتد و زوایای پنهان بحث مکشوف شود. آری به وقت رزم می باید رزم آور بود و به وقت درس می باید دانش ور و به وقت عبادت می باید عابد و در عین حال رویگردان از دنیا و زاهد می باید در عین تعبد به ظواهر شرع در پی فهم بواطن نیز بود.

نکته ای عجیب در این هشت سال جهاد ایشان خود نمایی می کند و آن این است که دستی غیبی حضرتشان را از گزند آسیب ها در امان نگه می داشت در صورتی که به اعتراف سرداران بزرگ جبهه مانند سردار شالیکار و سردار قربانی و… استاد بارها در خط مقدم و در کوران درگیری ها مردانه جنگیدند اما چه شد که جان سالم به در بردند؟

می باید رازش را از بزرگ مردی الهی اعنی علامه عارف حسن زاده آملی جویا شد. استاد صمدی آملی در یادواره شهدای خشواش سال ۱۳۹۰ در جمع زائران شهدا و بزرگان جنگ و جهاد به بیان خاطره ای پرداختند.

استاد فرمودند:

در سال ۶۶ یا ۶۷ که پایان جنگ بود حضرت علامه از جنبه ظاهری ما را شناختند. تا قبل از آن در جلسات ایشان حاضر می شدیم اما به عنوان یک طلبه شرکت کننده در درس. در سال۶۶ ایشان یک مربع بسم الله برای ما نوشتند و فرمایشاتی داشتند و رفتیم و سپس برگشتیم. در ان ایام سوالی در ذهن ما بود که چرا مجروح نمی شویم یا شهید نمی شویم… این سوال برای من بود. بعد از چندین سال سوال ذهن ما حل شد. علامه حسن زاده آملی فرمودند تمام هشت سال جنگ، شما را زیر نظر داشتم.

آری، آن ولی الهی با جان عرشی خویش باذن الله حضرت استاد صمدی آملی را زیر نظر داشت تا او را برای تربیت نفوس مستعده آماده گرداند. استاد می باید زنده می ماند تا به رسالت خویش جامع عمل بپوشاند و آن رسالت، جهاد در وادی علم و دانش و احیای فلسفه و عرفان ناب بود.

در شرایطی که ملاصدراها به کهک قم تبعید می شدند و فلاسفه و عرفا تکفیر می گردیدند. در شرایطی که تفسیر سوره حمد امام خمینی با اعتراض علمای عوام متوقف گردید و در شرایطی که نامه امام به گورباچف با اعتراض و تظاهرات جمعی از به اصطلاح روحانیون جاهل مواجه گردید و در شرایطی که علامه طباطبایی ها سنگ ها و فحش ها خوردند و شنیدند و در شرایطی که نام فلسفه و فیلسوف و نام عرفان و عارف به توسط متفلسفین و صوفیان ناصافی آلوده گردیده بود می باید شخصیتی دلسوز و پاک ظهور می کرد تا در این وادی پر بلا خود را فدا کند.

استاد شخصیتی است که این چنین توجه حضرت علامه را به خود کرده به طوری که او را هشت سال زیر نظر بگیرد و با دعای خویش او را حفظ کند. به راستی اهل باطن می دانند در باطن ها چه می گذرد و امثال علامه حسن زاده ها می دانند که چه کسانی می باید پرچم داران عرفان و فلسفه باشند و نفوس مستعد را برای رسیدن به مقامات الهی تربیت نمایند.

زندگینامه استاد صمدی آملی
زندگینامه استاد صمدی آملی

داغ دیده ای مجنون

استاد، داغ دیده ای است که برادر و داماد و اکثر دوستان خویش را در راه اسلام از دست داده است. و بارها به توسط شهدا در خواب و بیداری بشارت شفاعت دریافت نموده است. ایشان خود را روضه خوان شهدا می دانند و عمدتا دعوت هایی که از ایشان برای یادواره شهدا می شود را با جان و دل به احترام شهدا اجابت می نمایند.

استاد در یکی از یادوارهای شهدا می فرمودند:

اگر این دو دست من به حرف بیاید به شما می گویند که ما جنازه صدها جوان در خون غلتیده را حمل نموده ایم.

بسیار سخت است که انسانی شاهد شهادت دوستان خویش در طول ایام انقلاب اسلامی و دفاع مقدس باشد و دم بر نیاورد. گریه ها و روضه خوانی های استاد برای شهیدان بسیار بسیار تاثیر گذار و غم بار است که ناشی از داغ صد ها لاله در خون تپیده می باشد.

مثنوی نجوا با شهیدان ایشان مثنوی غمباری است که به بیان گوشه ای از خاطرات جبهه و جهاد ایشان می پردازد. در این مثنوی ایشان اسامی شهرها  و لشگرها و گردان های لشگر ۲۵ کربلا و هم رزمانشان را به طرزی بسیار دلنشین در قالب شعر بیان نموده اند. گوشه ای از این مثنوی را با هم زمزمه می نماییم تا خوانندگان عزیز خودشان با خواندن این ابیات به آن دوران منتقل شوند و با روحیات جهادی استاد آشنا گردند و در کنارش به قدرت شعر پردازی ایشان نیز پی ببرند و همچنین با درد و دل های ایشان هم نوا شوند.

ای عزیزان عقده دل وا کنم
با شهیدان خدا نجوا کنم

تحفه ای از بوستان دوستان
همچو طوطی هدیه از هندوستان

از صمیم دل سخن آغاز کن
قلب خود با یاد یاران ساز کن

یاد سیداویه و بزم طرب
رزم های دوستان در نیمه شب

اشک ها از چشم ها سیلاب بود
نخل ها از اشک ها سیراب بود

صوت نخلستان و یارب در نهان
مثل یاد طوطی از هندوستان

زالپور و آن نماز های شبش
یاد خلوت ذکر یارب یاربش

از عزیز دیگری یادی کنم
جمشید نائیجیان نامی برم

آن عزیز دیگرم درویش بود
باز گویم نام او آویش بود

آه درویشان عزاداری کنید
بهر یارانم شما زاری کنید

مسلک مولای درویشان علی
مسلک این جمله هم کیشان همی

آه یاران گریه و زاری کنید
قلب ها از عقده ها خالی کنید

باز گویم مثنوی جبهه ها
جمع میکردیم پاره پاره ها

کربلای ۴ با اروند رود
صحنه های کربلا را می نمود

صحنه ایثار و ایمان و وفا
آمبولانس و جسم های با صفا

یک به یک پر می کشیدند سوی او
چهره حق در تجلی رو به رو

یاد سردار عزیز جبهه ها
نور چشم گردان مالک ما

آن نترس بیشه جنگ و جهاد
در کمر محکم کمربند می نهاد

یعنی بابایی جانباز صبور
ای مالک اشتر در بدر و تبور

خط شکن در حمله والفجر هشت
حیرت از رزمش جمال کوه و دشت

یادی از کربلای ۵ کن
دل به یاد دوستان در رنج کن

یادی هم از حمله خیبر کنم
فتح خیبر باز هم تکرار شد

جانباز بیشه های جنگ و سالک دریای علم استاد صمدی آملی در حقیقت جانبازی شیمیایی است که از بمباران های شیمیایی آن ایام آثاری را در جانشان به یادگار حفظ نموده اند. ایشان می فرمودند بعد از جبهه عهد کردم خودم را وقف این مردم نمایم و الحق این کار را نمودند.

از بعد جنگ تاکنون جلسات درسی ایشان در جای جای ایران برگزار می شود و بسیاری از آن ها ضبط و ذخیره گردیده است که گنجینه بسیار بسیار گرانقدری از معارف الهی را ایجاد نموده است. هزاران ساعت سخنرانی علمی در زمینه های مختلف اعم از اصول و فقه و منطق و فلسفه و عرفان و تفسیر و هیئت و طب و… از ایشان به یادگار مانده است که حاصل جهاد بی وقفه ایشان در سنگر علمی می باشد.

ایشان بعد از جبهه ها خود را متوجه مهمترین نیاز کشور یعنی علم نمودند. علم گوهری است انسان ساز که امثال صمدی ها می دانند چه ارزشی دارد. ان شاالله در ادامه به طور مبسوط به مجاهدت های علمی ایشان و آثارشان خواهیم پرداخت.

یکی از افسوس هایی که استاد می خوردند این بود که جلسات درس و بحثی ایشان در جبهه ها به صورت مکتوب یا مضبوط ثبت نشده. اما ایشان می دانند که کتاب جان آن شهیدان الهی مخزن اسراری است که این حقایق را به خوبی در خود پیاده نموده است. افسوس دیگر ایشان، عدم ثبت تمام خاطرات ایام جنگ می باشد. ایشان در کتاب رصد دلتنگی ها در این رابطه میفرمایند:

مجموعه خاطراتم را در حدود بیست نوار ضبط کرده ام و الان پشیمانم که چرا تمام خاطراتم را ضبط نکرده ام. گمان می کردم شاید ضرورتی به گفتن و نوشتن بعضی خاطرات نیست اما الان پشیمانم که متاسفانه خیلی از خاطرات در ذهنم نمانده است. در صیلاویه روزی ۳-۴ کلاس برای رزمنده ها داشتیم و حیف که ضبط نشد. اگر چه همه آن ها در نظام تکوین می مانند. الان یک حسرتی بر من مستولی است که ای کاش در ایام دفاع مقدس فقط کاغذ و قلم در دست می گرفتم و آن چه که پیش می آمد و مشاهده می کردم، می نوشتم. زیرا به دست گرفتن اسلحه و بعضی امور دیگر را، دیگر عزیزان هم انجام می دادند و ضرورتی برای من محسوب نمی شد ولی ثبت خاطرات خود و دیگران بسیار مهم بود. علی ای حال دریایی از خاطرات گوناگون در ذهن دارم ولی هنوز از گفتن بسیاری از آن ها راجل و عاجزم.

زندگینامه استاد صمدی آملی
زندگینامه استاد صمدی آملی

طلبگی استاد صمدی آملی

استاد تشنه ای بودند و هستند که گم شده خویش را در علم یافتند و با جان و دل به تحصیل آن پرداختند. از خاطرات آن ایام ایشان اطلاعات چندانی در دست نداریم اما خودشان در گوشه و کنار صحبت هایشان اشاراتی به آن ایام دارند از جمله در دروس معرفت نفس فرمودند (مقداری از ادبیات را نزد مرحوم دشتی (مترجم نهج البلاغه) خواندم). حضرت استاد با مرحوم دشتی رفاقت بسیار زیادی داشتند و کارهای علمی زیادی با ایشان انجام دادند، از جمله در ترجمه نهج البلاغه با مرحوم دشتی همکاری داشتند. در جایی دیگر فرمودند: زمان ما سه سال طول کشید تا جامع المقدمات را خوب بخوانیم. طلبه درس خوان ما دارای استعداد وافری در تحصیل بودند به طوری که در جلسه ۱۹۵ معرفت نفس می فرمودند: صرف میر، عوامل فی النحو، هدایه و صمدیه را برای عده ای تدریس کردیم. پیش می خواندیم و برای قبلی ها تدریس می کردیم. یعنی در زمان طلبگی برای طلبه های پایه پایین تر مطالب را تدریس می نمودند و در عین حال خودشان مشغول تحصیل در پایه بالاتر بودند و این رسم بسیار زیبایی بود که در حوزه ها دایر بود و اکنون کماکان هست.

استاد در جلسه ۲۴۳ معرفت نفس فرمودند:

بنده پنجم ابتدایی را خواندم که راهی شدم برای طلبگی. پدر بزرگوار و مادر بزرگوار ما بر من حق بسیار دارند. پدر و مادر ما برای ما استکان و نعلبکی و دیگ و رختخواب و… گذاشتند تا با خود به حوزه ببرم. برادر ما رخت خواب را به دوش گرفتند. مادر ما خیلی گریه میکرد که دارم بچه ام را از خودم دور می کنم.

طلبه حقیقی بودن خون دل خوردن می خواهد و با چند سال مطالعه سطحی و ملبس شدن ظاهری حاصل نمی شود. ایشان در توصیه به طلبه ها در جلسه ۲۰۶ معرفت نفس می فرمایند:

به عزیزانی که می خواهند طلبه بشوند می گوییم از روی خیال نیایند بلکه تصمیم بگیرند که حداقل ۲۰ سال بنشینند و فقط درس بخوانند و با دنیا کاری نداشته باشند.

استاد صمدی آملی شخصیتی است که خودش را وقف این مردم نموده و از همه هستی خویش در این مسیر پر زحمت مایه گذاشته است.

ایشان در جلسه ۱۸۷ معرفت نفس می فرمایند:

بعد از جنگ به حقیقت تصمیم گرفتم که کارگر این مردم باشم. به راستی کارگری این مردم کمالی است که هر کسی به آن نمی رسد و این کارگری در حقیقت اطلاعت از فرمان خداست که فرموده به خلقم مهربانی و نیکی و خدمت کنید.

به یاد دارم که یک روز در سه شهر مختلف پای منبر ایشان نشستم.  ایشان رنج این سفر ها را به جان می خرند تا شاید جان مستعدی را بیدار نمایند و به راه بیاورند.

به جان پیر خرابات و حق صحبت او
که نیست در سر من جز هوای خدمت او

ماجرای تپه نور الشهدا

استاد صمدی آملی رزمنده ای پاک باز هستند که متولی سه شهید گم نام می باشند و شاید یکی از دلایل این مساله برادر مفقود الجسدشان باشد. این شهیدان عزیز به فرموده استاد امام زادگان عصر حاضر هستند. بهتر است ماجرای تپه نور الشهدا و این سه شهید گم نام را از خود استاد جویا شویم. حضرت استاد صمدی آملی در کتاب رصد دلتنگی ها می فرمایند:

تپه نورالشهدای خشواش آمل قبل از انقلاب مرکزی برای فساد زن ها و مردهای کلاش بود. چراغ زنبوری بر می داشتند و می رفتند آنجا قمار بازی می کردند. آن جا محلی برای شراب خواری بود. بعد از تدفین سه شهید گمنام در تپه نورالشهدا، آقای ۵۰ ساله ای که اصلا در وادی انقلاب نیست، آمد پیش من و در حالی که زار زار گریه می کرد گفت: «آقا من قبل از انقلاب خواب تپه نور الشهدا را دیده بودم. حالا که شما شهدا را دفن کردید؛ آن خواب به یادم آمده است». با توجه به این که این مرد شخصی انقلابی نیست؛ کسی نمی تواند بگوید خودشان دارند نان در روغن می ریزند. این آقا کسی است که صرفا مشغول کار و زندگی خودش است. این خواب را زمانی دیده بود که خبری از انقلاب نبود و این نقطه محل تجمع افراد فاسد بود.

خوابش از این قرار بود، گفت: من در خواب دیدم روحانی نورانی که عمامه مشکی بر سر داشت، در بالای تپه آمد و شروع کرد به حفر سه تا قبر و سه تا شهید در آن جا دفن کرد. بعد دیدم از بالای تپه، خون مثل سیل جاری شد و ایشان خون ها را با بیل جوب بندی کرد و همه تپه را با خون آبیاری کرد. رفتم جلو گفتم آقا چه می کنی؟ گفت می خواهم با خون این جا را آب یاری کنم تا نورانی شود. بعد ها که انقلاب اسلامی صورت گرفت و تصاویر حضرت امام ره از رسانه ملی پخش شد؛ این مرد تازه متوجه شده بود که آن سید روحانی که قبل انقلاب در خواب دیده حضرت امام خمینی ره بوده است.

در خرابات مغان نور خدا می‌بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم

ایشان مرد کاری است که سالیان درازی به کارهای کشاورزی پرداختند و از حاصل دسترنج و عرق خویش بهره مند گردیدند. در عین حالی که در قله علم اند و از جان خویش در راه علم مایه گذاشته اند از کار و عرق ریختن هم غافل نبوده اند. این روش و سیره ائمه معصومین است که این شاگرد مکتب آن اولیا به آن تأسی نموده است. در یکی از یادوارهای شهدای شهر جویبار از دهان مبارکشان شنیدم که می فرمودند: بنده پانزده سال مداوم بر روی زمین کشاورزی کار کردم.

ایشان شخصیتی است که با تاسی از امیرالمونین عرق ریختن برای کسب درآمد حلال را جهاد می دانند و خودشان سالیان درازی به این کار اشتغال دارند. استاد شخصیتی است تشنه دانش که عمر خویش را در طلب این گمشده عزیز وقف نمودند و برای یافتن آن در نزد اساتید فن زانوی ادب بر زمین زدند.

زندگینامه استاد صمدی آملی
زندگینامه استاد صمدی آملی

تشنه دانش

آن چنان تشنگی ایشان برای تحصیل و تدریس وافر است که میفرمودند: زمانی بود که از صبح تا به غروب در زیر آفتاب سوزان در زمین کشاورزی کار می کردم و عرق می ریختم و بعد از کار، سریع خودم را به مسجد برای کلاس می رساندم تا از درسم باز نمانم.

منم آن تشنه دانش که گر دانش شود آتش
مرا اندر دل آتش همی باشد نشیمن ها

در خاطره ای نیز خاطر نشان شدند که در راه تحصیل دانش حتی یکی از فرزندانم را از دست دادم که تفصیل این ماجرای پر درس مجال دیگری می طلبد.

عمدتا وقت حضرت استاد با مطالعه و تحقیق و تدریس و تالیف صرف می شود که حاصل زحماتشان در قالب صد ها جلسات ضبط شده و چندین جلد کتاب و رساله در اختیار مشتاقان در رشته های گوناگون علمی قابل دسترسی است. ایشان در جلسه ۱۸۹ معرفت نفس می فرمایند: بهترین زنگ تفریح انسان این است که برود در کتاب فروشی و گردشی کند.

جمله ای که میزان تشنگی ایشان را به خوبی نشان می دهد این است که ایشان در جلسه ۱۹۰ معرفت نفس می گویند: ای کاش ده هزار سال عمر داشتم و اسرار و آیات را زیر و رو می کردم.

بزرگترین اساتید استاد صمدی آملی

استاد صمدی آملی از اساتید بزرگواری بهره برده اند که در بین آن ها نام بزرگانی مانند علامه حسن زاده آملی و آیت الله جوادی آملی و آیت الله صالحی مازندرانی و مرحوم دشتی خودنمایی می کند. اما به فرموده حضرت استاد صمدی آملی استاد اصلی ایشان حضرت علامه حسن زاده آملی بودند که علاوه بر تدریس علوم ظاهر و باطن رهبری ایشان را در مسائل عرفان عملی نیز بر عهده داشتند و دارند.

طی وادی علم و عمل بدون استاد کتل طی کرده مقدور نمی باشد و توصیه همیشگی حضرت استاد به این است که طالب کمالات حتما در نزد استاد توانایی زانوی ادب بر زمین بزند.

طی این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی

حضرت استاد صمدی آملی در یکی از جلسات معرفت نفس می فرمودند: اگر ما دست از پا خطا کنیم و در جلسات درس بخواهیم مطلبی بگوییم یا کاری کنیم که مطابق هوای نفس ما باشد و برای خودمان باشد حضرت علامه گوش ما را می کشند.

ایشان در جلسه ۱۴۷ معرفت نفس می فرمایند: آقا (علامه حسن زاده آملی) شبانه روز بنده را چک می کنند. من مطلقا در شبانه روز در دید و منظر هستم. یک قدم اگر اشتباه برداریم می سوزیم. ظاهر و باطن و گذشته و آینده من معلوم است… .

ایشان در جلسه ۱۸۴ معرفت نفس می فرمایند: الحمدلله که نه نان داریم و نه روغن و نه دندان. آقا (حضرت علامه) همه را از ما گرفتند. آری تربیت اولیا الهی اینگونه است که شاگردانشان را با دیده تیز بین خویش زیر نظر دارند تا آن ها را شجره طوبی نمایند که اصلها ثابت و فرعها فی السماء، و این مساله عجیبی نیست.

در سیره اولیاء الهی مانند آیت الله قاضی و علامه طباطبایی و ملاحسینقلی همدانی و میرزا جواد آقا ملکی تبریزی و دیگر حضرات به وفور از این مسائل وجود داشته است.

یا رب تو آن جوان دلاور نگاه دار
کز تیر آه گوشه نشینان حذر نکرد

حضرت علامه حسن زاده آملی در مقدمه کتاب عرشی مآثر آثار استاد صمدی آملی می فرمایند:

((…انجاز چنین اثر قیم از مثل ایشان متوقع است که سالیانی درمحاضر درس و بحثم به دقت نظر و حسن رویّت و تحلّییه منقبتین علم و عمل او اعتماد دارم . و به حمد لله ـ تعالی شانه ـ خود اکنون عهده دار تعلیم و تدریس و افاضه ی معارف به نفوس مستعده است))

آری استاد الهی ما از نظر علم و عمل مورد اعتماد حضرت علامه کبیر حسن زاده آملی هستند و این اعتماد حاصل سالیانی دراز اشراف حضرت علامه می باشد.

استاد سالیان درازی قبل از حضور به محضر حضرت علامه تحت نظر ایشان بودند و سالیان طولانی شاگردی ظاهری خویش هم به شهادت خود حضرت علامه توانستند اعتماد حضرت علامه را جلب نمایند.

علامه حسن زاده آملی:

((مسجد و حسینه کلاس اکابره. منبر کلاس اکابره. الحمدلله رب العالمین. والله خیلی از عزیزم حضرت آقای صمدی {متشکرم}. چقدر تقدیر کنم که کلاس های خوبی تشکیل دادند. الهی شکر. موفق باشید. شما ها بروید از محضرشون استفاده کنید ان شا الله تعالی. خداوند ایشان را، امثالشان را، همه روحیانیان را موفق و موید بدارد برای احیای نفوس مردم. الم یاتکم فیها نذیر)) منبع:سخنرانی ضبط شده علامه حسن زاده-دی وی دی سخنرانی های ایشان-بخش بیانات(شماره ۳۵۹)

علامه حسن زاده آملی:

((این عزیز ما قابل است. جناب حجت الاسلام صمدی عزیز قابل است که مربی باشه. بذر افشانی کنه. امام امیرالمومنین تعبیری دارد به شاگرد کاملش کمیل. در آنجا بیانی دارد. اگر آن حرف را توسعه بدهیم به این می رسیم که علما برزگرند. کشاورزند. بذرشان معارفه. حقایق قرآنه. آیاته. اخباره. مزرعه شان جان های مستعد است. دلهای من و شماست. و این بزرگوار شایستگی دارد که در مزرعه دل های مستعد الحمدلله بذر افشانی کند. خیر ببینید. از محضرشون استفاده کنید. ایشون هم انسان الهی اند الحمدلله رب العالمین. الحمدلله رب العالمین. مایه مباهات ماست. افتخار می کنیم. حرف بشنوید. خیر شما را میخوان. سعادت شما را مسألت می کنند. کارمان عزیزان بذر افشانی است. حالا این روحانی بزرگوار جلیل القدر خودش را به خوبی وقف این مردم کرد. خداوند بر توفیقاتش بیفزاید ان شا الله تعالی. الحمدلله. الحمدلله. ذلک فضل الله یوتیه من یشاء. تا کور شود هر آنکه نتواند دید. خداوند به شما توفیق کسب معارف بیش از پیش عطا بفرماید. ان شا الله تعالی… ما کمال تقدیر و تشکر را از عزیز خودمون، دانشمند عزیزمون، که در پی انسان سازی است (داریم) الحمدلله. کار آخوند همینه… الحمدلله که ایشون موفقند و مویدند و الحمدلله که شما مستعدید.)) منبع: سخنرانی های ضبط شده حضرت علامه. دی وی سخنرانی های ایشان. بخش بیانات (شماره: ۳۵۶)

و از این دست مطالب بسیار است که این مقاله را مجال بیان همه آن ها نیست.

علامه حسن زاده آملی: این عزیز (استاد صمدی آملی) از روحانیون واقعی ما هستند. انسان بزرگوار. روحانی شریف. از مدرسین حوزه. پاک. پاکیزه. خوب. خوش. جناب حجت الاسلام حاجی آقای صمدی… دلمون به این بزرگوار آرمیده .به حقیقت عرض می کنیم… منبع: سخنرانی ضبط شده علامه حسن زاده-دی وی دی سخنرانی های ایشان (شماره: ۳۶۰)

زندگینامه استاد صمدی آملی
زندگینامه استاد صمدی آملی

تعبد و توصیه استاد صمدی آملی به ظواهر دین

استاد صمدی آملی عارفی اهل باطن است که هیچ گاه از ظاهر غفلت نورزیده و در توصیه به جویندگان کمال میفرمایند شعائر اسلامی را حفظ کنند: خانم های گرامی با پوشش و حجاب قرانی که همان چادر است باشند و با اجازه شوهر از منزل بیرون روند و در اجتماع و درس ها حاضر شوند و آقایان هم با چهره اسلامی به خصوص محاسن و با مراعات حداقل دستور شرعی باشند که به چهره پیغمبر و آل طاهرینش باشند که ظاهر و باطن خود را مطابق ظاهر و باطن  دین خدای تعالی قرار دهند و بدانند که: دین خدا ناموس خداست و حرمت ناموس الهی را نگهدار باشند… منبع:حامل اسرار

حضرت استاد صمدی آملی شخصیتی متعبد و متشرع است که سالکین الی الله را به سه اصل اساسی توصیه می نمایند. ایشان توصیه دائمی شان به سالکین کوی دوست این است که عزیزان! ۱- انجام واجبات ۲- ترک محرمات ۳- کسب حلال  را هرگز فراموش نکنید و در همه امور راه اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط را در پیش بگیرید و با اخلاق اسلامی و سعه صدر باشید تا طی طریق نمایید.” منبع: حامل اسرار توحید و ولایت و آیا راه رسیدن به باطن دین جز از راه ولایت محقق خواهد شد؟

سیر و سلوک عملی استاد صمدی آملی

ایشان سالکی است دائم الجوع که عمدتا در حال روزه به سر می برند. ایشان سالکی دائم الصمت اند که تا کسی با ایشان لب به سخن نگشاید یا موظف به سخن گفتن نگردند لب از لب وا نمی کنند. ایشان سالکی سحر خیزند که از سنین نوجوانی در سحرخیزی عزمی راسخ داشتند و دائما جوانان را به مغتنم شمردن این ساعات پر برکت سفارش می کنند. اصول سیر و سلوک انسانی را می توان در کتاب وجودی ایشان به مطالعه نشست و چه گویم از وصف کمالات ایشان که قلم یارای بیان آن را الحق ندارد. منبر و دهان روزه استاد منبرهای خویش را برای تاثیر گذاری بهتر و بیشتر با دهان روزه صحبت می فرمودند. این سیره و روشی است که از استادشان حضرت علامه حسن زاده آملی آموختند.

در عرفان می فرمایند که حالات استاد تاثیر مستقیمی در جان شاگردان دارد. شخصی که مطلبی را برای افرادی تدریس می نماید اگر خودش به آن مطلب عامل باشد آن اثری که می گذارد بسیار شدیدتر از زمانی است که صرفا لقلقه زبان است. این مراقبت های دقیق موجب شده است که جوانان بسیاری در گوشه و کنار کشور شیفته حضرت استاد شوند و از معارف ایشان بهره مند گردند.

دل برگرفته بودم از ایام گل ولی
کاری بکرد همت پاکان روزه دار

ایشان قسمت اعظم عمر گرانمایه خویش را صرف شرح و تفسیر آثار گرانقدر حضرت علامه حسن زاده آملی نموده اند تا این بزرگمرد بی نظیر را به جهانیان بشناسانند و همگان را از سفره علوم و معارف ایشان بهره مند نمایند. استاد ماهی است که خود را پشت خورشید حضرت علامه مستور نموده اند و جز از مولای خود حرفی نمی زنند و حتی آثار علمی خویش را در قالب شرح آثار استاد عظیم الشأنشان به نفوس شیفته تقدیم می کنند.

ایشان با پنهان نمودن خودشان در پس خورشید وجود حضرت علامه حسن زاده آملی ادب شاگردی را به بهترین نحو به جا می آورند و خودشان را ریزه خوار سفره معارف استادشان می دانند.

جامعیت استاد صمدی آملی

استاد صمدی آملی بزرگمردی است که در علوم بسیاری به درجه استادی رسیده اند و آثارشان گواه این حقیقت است. ایشان در زمینه های منطق و فلسفه و عرفان و هیئت و ریاضیات و طب و شعر و تفسیر و فقه و اصول و علوم غریبه و… آثار گرانقدری از خویش به یادگار گذاشته اند که کم نظیر است.

به گوشه کوچکی از این آثار اشاره ای اجمالی می نماییم:

  • تدریس تمهید القواعد
  • تدریس نصاب الصبیان
  • تدریس کشف المراد
  • تدریس منظومه حاجی سبزواری
  • تدریس بدایت الحکمه
  • تدریس نهایت الحکمه
  • تدریس نفس شفا
  • تدریس اسفار
  • تدریس اشارات و تنبیهات
  • تدریس جواهر کلام
  • تدریس اصول فقه
  • تدریس دروس هیئت و نجوم
  • تدریس فصوص
  • تدریس لمعه
  • تدریس مباحث امامت و ولایت
  • تدریس مباحث سیر و سلوک عملی
  • تدریس مباحث منطق
  • تفسیر قرآن
  • تفسیر ادعیه و ده ها کتاب و موضوع دیگر

گوشه ای از شرح های استاد بر آثار حضرت علامه

به گوشه ای از این شرح ها به اجمال اشاره می نمایم:

  • شرح دفتر دل
  • شرح قصیده ینبوع الحیوت و ترجمه
  • شرح رساله انسان در عرف عرفان
  • شرح بسم الله الرحمن الرحیم
  • شرح (شرح فص حکمت عصمتیه فی کلمت فاطمیه)
  • شرح نهج الولایه
  • شرح (انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه)
  • شرح رساله رتق و فتق
  • شرح رساله زبرجدیه
  • شرح دوره کامل دروس معرفت نفس
  • شرح گنجینه گوهر روان
  • شرح گوشه ای از رساله لقاء الله
  • شرح عیون و سرح عیون مسائل نفس
  • شرح مراتب طهارت
  • پیرامون حضور و مراقبت
  • شرح رساله نور علی نور
  • پیرامون انسان و قران
  • شرح رساله قران و عرفان و برهان از هم جدایی ندارند
  • شرح رساله صد کلمه در معرفت نفس و…

از باب تبرک به عدد ۱۹ تنها در نوزده شماره این آثار تنظیم شده است که عزیزان خواننده خودشان از تعداد اصلی این آثار باخبرند و می دانند این ها گوشه کوچکی از آثار ایشان می باشد. عزیزان می توانند به دی وی دی های ضبط شده از سخنرانی های ایشان مراجعه کنند و لیست بلند بالا و تعداد جلسات را از آن جا جویا شوند.

منبع: tajaliazam.blog.ir

مجله اینترنتی تحلیلک

1 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x