جمعه/ 2 آذر / 1403
Search
Close this search box.
شیوانا

عشق یا هوس ؟! (مجموعه داستان های شیوانا)

عشق یا هوس ؟! / مجموعه داستان های شیوانا ... شیوانا پاسخ داد: لازمه وصال دو نفر، عشقی حقیقی است؛ نه هوس های زودگذر.

شیوانا عشق یا هوس ؟!

یکی از شاگردان و مریدان استاد شیوانا پسر جوانی بود که چندین سال در مکتب استاد، درس عشق و معرفت آموخته بود. پسرک بسیار عاقل و متفکر بود و با تمام دوستانش با مهربانی رفتار می کرد.

شیوانا پسر را بسیار دوست داشت و او را با نام “ابر نیمه تمام” خطاب می کرد و شاگردان هم به احترام استاد، او را به همین نام صدا می زدند.

روزی پسر نزد شیوانا آمد و گفت: عاشق دختر آشپز مدرسه شده است، ولی نمی داند چگونه عشقش را به دخترک ابراز کند!

شیوانا از او پرسید: از کجا متوجه شدی که عاشق شده ای؟

پسر پاسخ داد: هر جایی که می روم به یاد او هستم. وقتی او را می بینم بسیار خوشحال و شاد هستم و حس خوبی نسبت به او دارم و دلم می خواهد با او ازدواج کنم و همیشه در کنار او باشم.

شیوانا گفت: آیا به این مساله توجه کرده ای که پدر آن دختر آشپز است و دخترک نیز مجبور است به پدرش کمک کند؟ آیا می توانی با دختری ازدواج کنی که برای همکلاسی هایت غذا می پزد و ظرف هایشان را تمیز می کند؟

“ابر نیمه تمام” کمی به فکر فرو رفت و گفت: راستش به این موضوع فکر نکرده بودم، خب این مساله نکته مهمی می تواند باشد که باید به آن توجه کنم.

شیوانا گفت: در خلوت خودت بیشتر فکر کن، نکند احساس تو نسبت به دخترک هوسی گذرا باشد. بی جهت موجب دردسر خودت و آن دختر مشو.

دو هفته ای گذشت و پسرک دوباره نزد شیوانا آمد و گفت: استاد عزیزم! من ساعت ها فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که نمی توانم فکر دخترک را از ذهنم بیرون کنم.

شیوانا تبسمی کرد و گفت: اما مساله دیگری را هم تو باید بدانی و آن این است که نصف صورت دخترک زخمی بزرگ دارد که به همین دلیل دخترک صورت زیبایی ندارد. باید خوب به این مورد هم فکر کنی که نکند این مساله دلیل تردید تو در این راه شود؟

پسر جوان باز به فکر فرو رفت و گفت: حق با شماست استاد می ترسم نتوانم تا آخر با این دخترک زندگی کنم، می ترسم پشیمان شوم!

شیوانا با جدیت گفت: پسر جان از هوا و هوس زودگذر نسبت به این دخترک بگذر! بگذار او هم به زندگی ساده خودش ادامه دهد.

پسرک در حالی که مردد و ناراحت شده بود از شیوانا خداحافظی کرد و رفت.

یکی از شاگردان گفت: استاد چرا با مردد کردن او مانع از رسیدن آنها به یکدیگر می شوید؟

شیوانا پاسخ داد: لازمه وصال دو نفر، عشقی حقیقی است نه هوس های زودگذر. “ابر نیمه تمام” هنوز به مرحله یقین و اطمینان نرسیده است، با شنیدن هر حرفی در مورد دخترک، دچار احساس تردید می شود. او باید زمان بیشتری با خود بیندیشد تا بفهمد که آیا دخترک را با تمام کاستی ها و نقص هایش دوست دارد یا نه؟ یا نسبت به هر حرفی که در موردش می شنود تصمیمش دچار تغییر می شود؟ باید به نقطه امن یقین در عشق برسد تا دچار تزلزل نشود. می خواستم فرصتی به او بدهم تا بتواند خودش را بیازماید و تصمیم درستی برای زندگی اش بگیرد.

یک ماه گذشت ..

همگی با خبر شدند که پسرک بدون توجه به نصایح استاد، با همان دختر ازدواج کرده است و نزد پدرش به عنوان کمک آشپز مشغول به کار شده است.

شاگردان که این خبر را شنیدند بسیار ناراحت شدند و گفتند: این پسرک حرمت استاد را زیر پا گذاشت و باید تنبیه شود.

وقتی شیوانا این حرف ها را شنید گفت: زود قضاوت نکنید! این پسرک هیچ اشتباهی مرتکب نشده است و از این پس به جای “ابر نیمه تمام” او از نظر من گویی “تمام آسمان” است. حتی می توانید در مواقعی که من حضور ندارم تمام سوالات خود را از او بپرسید. تمام درس و معرفتی که من به شما می آموزم برای رسیدن به این مرحله از “درک” است. نقطه درکی که “تمام آسمان” به او رسیده است.

تصمیم گیری نهایی او نتیجه درک واقعی از معنای عشق است. او در مدت زمانی که از پیش ما رفت و با خود خلوت کرد آنقدر عمیق مساله عشق و هوس را سنجیده است که  توانست به تنهایی تصمیم نهایی را بگیرد و عشق آن دختر را با تمام حُسن و عیب هایی که داشت بپذیرد و حتی مشکلات ظاهری نتواست از علاقه او نسبت به دخترک کم کند.

شاگردان که با حرفهای شیوانا قانع شده بودند، هر کدام به راه خود رفتند و با خود می اندیشیدند که چه زمانی به نقطه عشقی حقیقی خواهند رسید!؟

 

پایدار بمانید تا داستانی دیگر از شیوانا …

 

 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x