معرفی کتاب «بار دیگر شهری که دوست می داشتم»
درباره نویسنده
نادر ابراهیمی متولد ۱۴ فروردین ۱۳۱۵ است و در ۱۶ خرداد ۱۳۸۷ درگذشت. ابراهیمی داستاننویس معاصر ایرانی بود. او علاوه بر نوشتن رمان و داستان کوتاه در زمینههای دیگری مانند ترانه سرایی، ترجمه، فیلمسازی و روزنامه نگاری نیز فعالیت کرده است.
نادر ابراهیمی در کنار بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان از اندک سخنوران ایرانی به شمار میرود که هم در سینما و هم در ادبیات کار کرده و شناخته شده بوده اند.
درباره کتاب «بار دیگر شهری که دوست می داشتم»
داستان بار دیگر شهری که دوست می داشتم نوشته نادر ابراهیمی روایتگر عشق پسر یک کشاورز به دختر خان است.
هلیا دختر خان است و راوی داستان پسر کشاورزی است که از کودکی همبازی بودهاند.
عاشق میشوند و تصمیم به ازدواج میگیرند اما خانوادههایشان مخالفت میکنند و در نهایت به چمخاله میگریزند و آنجا زندگی را از سر میگیرند.
هلیا در برابر مشکلات دوام نمیآورد و در نهایت در جدال میان عقل و احساساتش، برخلاف راوی داستان، عقل بر عواطفش چیره شده و به زادگاهش باز میگردد؛ در حالی که مرد داستان در ابتدا حاضر نیست تسلیم شود ولی سرانجام پس از ۱۱ سال دوری به شهرش باز میگردد؛ بهشهری که زمانی دوستش میداشت؛ به شهری که روزگاری از آنجا طرد شد.
کتاب دارای سه بخش است:
۱. باران رویای پاییز
۲. پنج نامه از ساحل چمخاله به ستاره آباد
۳. پایان باران رویا
این کتاب با اینکه بسیار کم حجم است، جزء یکی از تاثیرگذارترین کتاب های عاشقانه است.
یک نکته جالب در مورد اسم هلیا
هلیا اسمی که برای نخستین بار در ایران به وسیله نادر ابراهیمی، در کتاب «بار دیگر شهری که دوست می داشتم» به کار رفت و ساخته خلاقیت نویسنده آن است. ریشه تاریخی ندارد و با این حال میان مردم، به عنوان اسمی زنانه، رواج یافته است.
سال ها پیش، نادر ابراهیمی در حالی که با اتوبوس از تهران به اصفهان سفر می کرد، شروع به بازی و در هم ریختن واژه «الهی» کرد تا بتواند از دل آن نامی خوش آهنگ و متفاوت بسازد. پس از مدتی واژه خود ساخته «هلیا» را از به هم ریختن حروف واژه «الهی» ساخت و در داستان بلندش «بار دیگر شهری که دوست می داشتم» به کار برد. مدت ها بعد نادرابراهیمی متوجه شد که واژه «هلیا» در لاتین قدیم به معنی خورشید است.
برشی از کتاب
هلیا! فراموشی را بستاییم؛ چرا که ما را پس از مرگ نزدیکترین دوست زنده نگه میدارد و فراموشی را با دردناکترین نفرتها بیامیزیم؛ زیرا انسان دوستانش را فراموش میکند، کتابهایی را خوانده است فراموش میکند، و رنگ مهربان نگاه یک رهگذر را… آن را هم فراموش میکند. لیکن چگونه از یاد خواهی برد – سگها پارس میکردند – آن غروبهای نارنجی را که خورشید آن غروبها بر نگاه من مینشست و نگاه من به روی قصر و تمام شیشههای قصر سایه میانداخت؟
بیشتر بخوانید
زندگینامه نادر ابراهیمی نویسنده معاصر ایرانی
معرفی کتاب «چهل نامه کوتاه به همسرم» نوشته نادر ابراهیمی
«چهل نامهی کوتاه به همسرم» نوشته نادر ابراهیمی (نامه سوم)
«چهل نامهی کوتاه به همسرم» نوشته نادر ابراهیمی (نامه نهم)
«چهل نامهی کوتاه به همسرم» نوشته نادر ابراهیمی (نامه شانزدهم)
معرفی کتاب «یک عاشقانه ی آرام» نوشته نادر ابراهیمی
امیدواریم از خواندن کتاب «بار دیگر شهری که دوست می داشتم» نوشته نادر ابراهیمی لذت ببرید و برای خواندن معرفی سایر کتاب ها به قسمت معرفی کتاب مراجعه کنید.
مجله اینترنتی تحلیلک