نگاهی به آثار اصغر فرهادی
فیلم درباره الی – قسمت دوم
( پانتومیم )
بازی پانتومیم که در اواسط فیلم درباره الی است را می توان گفت حتی از خود فیلم سبقت گرفته و به صحنه ماندگار فیلم تبدیل شده است. انتخاب عکسی از این صحنه به عنوان عکس اصلی فیلم هم با هوشمندی و ظرافت خاصی انتخاب شده است.
این صحنه فیلم کوتاه فیلم است و همه این صحنه را به یاد دارند.
الی اولین شخصی است که پانتومیم می کند و این خود یک تعریف کامل از شخصیت و دغدغه هایش است و در نهایت کسی است که غرق می شود. نازی کسی است که خوابش را پانتومیم میکند و خوابش تعبیر می شود. آرش تعبیر خواب نازی است.
منوچهر؛ فیلم خوب، بد، زشت را پانتومیم می کند و پیمان دم بچه های دانشکده حقوق گرم را پانتومیم میک ند و این بچه ها؛ خوب، بد، زشت فیلم را در ادامه تعیین می کنند.
به سراغ خانواده امیر (مانی حقیقی) و سپیده (گلشیفته فراهانی) می رویم. شکست این خانواده کاملا مشخص شده و دیده می شود. تمام اتفاقات حول این خانواده اتفاق می افتد. خانواده ای که در حقوق مساوی زن و مرد، مدرنیته، معیارها و روشنفکری کاملا با شکست رو به رو شده است.
سپیده چار چوب شکن، هرج و مرج طلب، در مقابل امیر منظم، محتاط زندگی می کند و این پیوند اصلا مبارک نبوده است. سپیده پرچم دار زنانی است که سال ها زیر یوغ مردان بودند و حالا میخواهند رها باشند، می خواهند خودی نشان بدهند، می خواهند مسئولیت داشته باشند، نمی خواهند در خانه بشورند و بپزند، نمی خواهند فقط بچه داری کنند و همچنین از طرفی فرزند با مربی اش بسیار راحتر از مادرش است و رابطه فرزند و پدر بهتر و بیشتر است.
امیر اصلا از این وضعیت راضی نیست و اصلا این قوانین و قواعد را نمی پذیرد. امیر از این آزادی، هرج و مرج و این همه بی نظمی اصلا راضی نیست و فقط سکوت کرده است. به شکلی منتظر است تا تمام گند کاری های سپیده معلوم شود و ثابت کند که حرفش که بر خلاف حرف و نظر سپیده است درست است. خانواده ای که به یک اشاره بند است که از هم بپاشد و آرمان ها و تعاریف یک زندگی مدرن و سرمایه دار در آن اصلا شکوفا نشده و تماما شکست خورده است.
انسان گرایی و فلسفه نیچه در احمد(شهاب حسینی) خوشتیپ از فرنگ برگشته کاملا به چشم می خورد. احمدی که از زندگی مکانیکی و خشک و بی روح و سرد آلمان خسته شده و هر چند مقداری از آنها تاثیر گرفته است اما از این همه بی تفاوتی و زندگی مدرن خسته شده است و برای چایی ذغالی، زندگی صمیمانه ایرانی دلش تنگ شده و می خواهد یک همسر ایرانی داشته باشد. نمی خواهد صبح از خواب بیدار شود و با یک ضرب المثل سرد و خشک از همسرش جدا شود.
احمد که با اخلاق تر و با اصول تر از بقیه است و برای همه چیز حتی رفتن به خواستگاری رأی میگیرد در آخر فیلم باید مهم ترین رأی زندگی اش را بدهد.
در مقابل احمد، الی(ترانه علیدوستی) احساسی، کاملا با این دنیا غریبه است. اما وجه تشابه هر دو خستگی از نوع زندگیشان است. الی به شکل دیگر از زندگی خشک سنتی، از این همه از خودگذشتگی (بر خلاف احمد که از مادر و خانواده جدا شده الی همچنان پای بند مادر و خانواده است) خسته شده است. الی با ادب، خجالتی، مقید است و از زندگی در طبقه محروم جامعه خسته شده و میخواهد تغییر کند. نمی خواهد مربی فرزندان قشر سرمایه دار باشد ولی در عین حال مثل احمد که تاثیر گرفته از زندگی مدرن است، الی تاثیر گرفته از زندگی سنتی است. نمی تواند شوخی ها و رقصیدن ها را قبول کند و از جمع فاصله میگیرد.
شاید اگر پیوندی بین احمد و الی شکل می گرفت یک پیوند بسیار مبارک می بود. اتفاقی که در هیچکدام یک از خانواده ها رخ نداد و تمام ایده آل ها که در حرف ماند و با شکست رو به رو شد در این خانواده که نسلی جدید هستند به ثمر می نشست.
علیرضا(صابر ابر) که با ورودش به تمام اتفاقات و کنش های فیلم معنی می دهد. در سکانسی که وارد ویلا می شود و می خواهد نماز بخواند فیلم معنی دیگری به خودش می گیرد. نازی و منوچهر مثل همیشه نه مخالف و نه موافق هستند. پیمان و شهره تازه خطر را احساس کرده اند و سریع تغییر موضع می دهند. امیر که با پوشیدن لباس سیاه این اتفاق را پیش بینی کرده خود را آماده برای رویارویی با یک خراب کاری و شاید آخرین خراب کاری سپیده کرده است. احمد که سرد ولی دلگیر است با فلسفه خودش را آرام کرده است.
بچه های دانشکده حقوق تازه به یاد آورده اند، قانونی را که سال ها در دانشگاه تحصیل می کردند از دین نوشته شده و تمام کارهایی را که انجام داده اند از شوخی، رقص و … همه بر خلاف قانون و دین است. بچه ها شروع به جمع کردن قلیان ها و مرتب کردن خانه می کنند. به بچه ها دروغ گفتن را یاد می دهند. زمانی که آبرو، منفعت و دارایی شان به خطر می افتد به تمام طرز فکرها و اصولی که پای بندش بودند لگد می زنند.
علیرضای مشکوک، خشک، سنتی (که بیشترین دلیل دلسردی الی نسبت به علیرضا همین موضوع است) زمانی که متوجه می شود الی به چه دلیل به این سفر آمده می خواهد سپیده را بازجویی کند. سپیده که از چندی قبل تسلیم رأی بچه های دانشکده شده باید منکر شود که می دانسته الی نامزد داشته است.
حالا الی که شخصیت خوب بوده است تبدیل به شخصیت بد می شود. احمد زیبا تبدیل به شخصیت زشت می شود و سپیده که بد بوده حالا تبدیل به شخصیت خوب می شود. در آن سکانس فوق العاده زیبا که سپیده تنها در آشپز خانه نشسته و بقیه در حال بیرون کشیدن ماشین از گل هستند، تنها جایی است که سپیده کوتاه آمده و همرنگ جماعت شده است و در نهایت تبدیل به شخصیت خوب شده است.
پایان فیلم به نظر پایان خوشی است اما یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایان است. یک پایان تلخ برای الی و یک تلخی بی پایان برای سپیده. نمی شود گفت دقیقا چه کسی مقصر است. شاید اشخاص، شاید سیستم، شاید تقدیر اما مشخص ترین شخص خودمانیم. خودمان که جامعه را با هر طرز فکر و فلسفه ای می سازیم، قانون را می نوسیم و در شرایط بحرانی تمام این موارد را زیر پا می گذاریم. خودمان ناجی و دشمن خودمان هستیم.
ما خودمان تا به یک ثبات فرهنگی، اقتصادی، سیاسی نرسیم هیچ جایی آباد نمی شود و همیشه خراب باقی می ماند و چه بسا که خرابتر هم بشود.
بچه ها که المان نسل بعد این جامعه هستند شاهد تمام این اتفاقات بودند و قرار است فردای این جامعه را بسازند، در حالی که این بی ثباتی به آنها تماما انتقال داده شده است.
اصغر فرهادی به خوبی جامعه و مردم را می شناسد و دست روی زخم آنها می گذارد. اصغر فرهادی درد را نشان می دهد و راه درمان را هم می گویید. فرهنگ، اقتصاد، سیاست و مذهب هیچ کدام نمی تواند بد یا خوب باشد، اما این خودمان هستیم که به هرکدام از این موارد تعریف می دهیم و به خوب و بد دسته بندی اش میکنیم.
امیدواریم از نقد درباره الی لذت برده باشید. در ادامه و در مطلب بعد به دیگر آثار اصغر فرهادی می پردازیم و به سراغ فیلم جدایی نادر از سیمین که موفق به دریافت جایزه اسکار شد می رویم و نگاهی تازه به این فیلم می اندازیم، به لایه های عمیق فیلم می رویم و هر چه بیشتر با این مهندس سینما آشنا می شویم.
مجله اینترنتی تحلیلک
خیلی عالی
از خوندنش لذت بردم ممنونم
سپاس از شما