سه‌شنبه/ 9 دسامبر / 2025
پریچهر

داستان کوتاه پریچهر (قسمت چهل و نهم)

داستان کوتاه پریچهر (قسمت چهل و نهم)… شازده عزیز امروز صبح در عمارت را زدند. آقابزرگ طبق معمول در اتاقش مطالعه میکرد. مادر داشت یکى از لحاف ها را آستر می کرد.

پیمایش به بالا