جمعه/ 2 آذر / 1403
Search
Close this search box.
نقد تنگه ابوقریب

نقدی بر فیلم سینمایی تنگه ابوقریب

نقد تنگه ابوقریب ... به تصویر کشیدن جنگ تحمیلی در هر فرم هنری متضمن توجه به یک نکته است که ظاهرا متناقض می‌نماید: جنگ یک مسئله ملی است و گزاف نیست اگر بگوییم مهم‌ترین و پیچیده‌ترین رویداد تاریخ انقلاب اسلامی است.

نقدی بر تنگه ابوقریب

به تصویر کشیدن جنگ تحمیلی در هر فرم هنری متضمن توجه به یک نکته است که ظاهرا متناقض می‌نماید: جنگ یک مسئله ملی است و گزاف نیست اگر بگوییم مهم‌ترین و پیچیده‌ترین رویداد تاریخ انقلاب اسلامی است و به سبب این اهمیت و ابعاد بی‌شمار آن همواره مورد توجه هنرمندان بوده است.

اجزای این گزاره از آنجا دچار تناقض می‌شوند که در این بین، احتمال افتادن در دام تکرار وجود دارد و ممکن است توجه به جنگ، محدود به پرداخت وجوهی از جنگ باشد که همیشه به آنها پرداخته‌ایم و غفلت از ابعادی را سبب شود که انگار هیچ وقت قرار نیست توجه ما را به خود جلب کنند. گذشت زمان اما می‌تواند کارساز باشد. به این ترتیب که وقتی دفاع مقدس را با مرور زمان از فاصله دورتری بنگریم منظری از آن حاصل شود که کامل‌تر و عمیق‌تر باشد و این انتخاب هنرمند است که دست بر کدام وجه بگذارد که به “حقیقت” نزدیک باشد.

اما هنرمند انتخاب دیگری هم دارد: بجای تمرکز بر “حقیقت” به “واقعیت” توجه نشان دهد و جزییات جنگ را بی هیچ موضع و نظرگاهی روایت کند، تنگه ابوقریب ظاهرا چنین ادعایی دارد.

فیلم سینمایی تنگه ابوقریب به نویسندگی و کارگردانی بهرام توکلی و تهیه‌کنندگی سعید ملکان و محصول سازمان هنری رسانه‌ای اوج در سال ۱۳۹۶ که با دریافت شش سیمرغ بلورین بیشترین سیمرغ را از سی و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر دریافت کرده‌است.

شروع فیلم تنگه ابوقریب در نگاه اول بسیار امیدوارکننده است. سکانسی سرشار از آرامش و رنگ که گویی در زمان صلح می‌گذرد. چهار نفر دور یک میز جمع‌اند و شوخی می‌کنند و حرف می‌زنند. درباره چه؟ نمی‌دانیم و نهایتا هم نخواهیم فهمید! به جا ماندن چند صندلی خالی از آنها این احتمال را تقویت می‌کند که این رفتن، بی‌بازگشتن است. اولین سکانس هدررفته‌ فیلم، اولین سکانس فیلم است؛ سکانسی پر رنگ و لعاب و طولانی که گره های گنگی می‌افکند و آنرا تا پایان فیلم نمی‌گشاید.

این چهار نفر به مرخصی آمده‌اند اما بعدتر ناچار می‌شوند به جنگ باز گردند چون تنگه ابوقریب در خطر است. تنگه ابوقریب چرا اهمیت دارد؟ کجاست؟ نمی‌دانیم و نهایتا هم نخواهیم فهمید! در مسیر رسیدن به تنگه، پلان‌های پریشانی می‌بینیم: زنان و مردان آواره، دود، انفجار، غبار، زخم، تاول، مرگ، کودکان گمشده و نماهای بسیار نزدیک از چهره این کودکان. این آوارگان از کجا می‌گریزند؟ به کجا می‌گریزند؟ خانه و کاشانه‌شان کجاست؟ چرا این نماهای نزدیک از چهره‌ی کودکان این قدر شبیه به نماهای “لاک پشت ها هم پرواز می‌کنند” است؟ نمی‌دانیم و نهایتا هم نخواهیم فهمید!

آن چهار نفر که در ابتدای فیلم دیدیم در مسیر تنگه اند و ما باید منطقا با ایشان همراه شویم. به آنها نزدیک شویم، بشناسیم شان و نهایتا با احساساتی که در ما بر می‌انگیزند با آنها همذات‌پنداری کنیم. اینها اما اینقدر بی‌نام و نشان‌ اند و روابطشان گنگ است که لحظه به لحظه از ما دورتر می‌شوند. واقعیت این است که فیلمی با محوریت جنگ در هر جای دنیا ساخته شود بعید است خسته کننده باشد و کشدار بنظر برسد. اما تنگه ابوقریب دقیقا در یک ساعت اول کشدار است و ملال انگیز. نه روحیه جنگاوری و دفاع دارد و نه می‌تواند لحظه‌ای به ساحت مفاهیم اخلاقی_انسانی دفاع مقدس نزدیک شود. فیلمساز متأسفانه در این بدیهی که استفاده از سلاح شیمیایی حرام است شدیدا گیر کرده و سعی در توضیحش دارد. عجب! چقدر نگاه ما به جنگ عمیق شده است!

بهرام توکلی برای جبران کمبود خط روایت و استخوان بندی فیلمنامه تنگه ابوقریب دست به دامن ساده‌ترین و سطحی‌ترین دیالوگ‌ها می‌شود: “ما نمی‌جنگیم حواست باشه ما داریم از خانه و کاشانه و سرزمین‌مون دفاع می‌کنیم”

از یک ساعت اول فیلم که بگذریم (که کاش فیلمساز هم از ساختنش می‌گذشت) به درگیری‌های تنگه می‌رسیم. راه رسیدن به تنگه نامعلوم است و گم و گنگ در انبوه کوه و دشت. اهمیت آن گنگ است و نحوه آزادسازی آن نیز گنگ. فیلم به توضیحات نوشتاری ابتدایی و انتهایی فیلم قناعت می‌کند و غافل از این است که “نمایش” تاریخ با “توضیح” تاریخ تفاوت دارد و این اولی است که به اثر هنری معنا و موجودیت می‌بخشد.

آزادسازی تنگه ابوقریب با انفجارهای مکرر و صدای توپ و تانک و صحنه‌های ترکش خوردن صورت می‌پذیرد؛ مجموعه‌ای از تصاویر که نه طرز و تراش آن طرف را دارند و نه روح و روحیه‌ی این طرف را. در این بین فیلمساز هم می‌کوشد با چند پلان هالیوودی (بهتر بگوییم هالیوود نما) سرنوشت قهرمانان فیلمش را رقم بزند. براستی اینها رزمندگان ایرانی‌اند؟ یا از ناکجاآباد ذهن فیلمساز به سوی فیلم گریخته‌اند؟

تنگه ابوقریب بشدت الکن است، هر قدر هم بکوشد لکنتش را با صدای مهیب توپ و خمپاره خاموش کند بی فایده است. هر قدر هم تلاش کند با غبار و خاک و خون و استیصال دوربین، بی قصه بودنش را بپوشاند سودی نمی‌برد. ما نمی‌دانیم و نهایتا هم نخواهیم دانست که تنگه ابوقریب چه دستاورد فنی مُنحصر به فردی برای سینمای ایران داشته است و چقدر در عمیق‌تر شدن نگاه ما به جنگ پیش رفته است (اگر پس نرفته باشد) اما واضح است که تلاش بی حاصل قیاس این فیلم با نجات سرباز رایان، توهین به منزلت فیلم اسپیلبرگ است و بدخوانی و کج‌فهمی هشت سال جنگ تحمیلی.

 

*از شعر “در کجاى فصل”، استاد شفیعی کدکنی

 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ymahdavi24
6 سال قبل

سلام
تحلیل خوبی بود.لطفا به وقت شام را هم تحلیل فرمایید

6 سال قبل
پاسخ به  ymahdavi24

سلام
ممنون از نظر شما
هر زمان امکانش میسر باشه حتما به وقت شام رو هم تحلیل و در سایت بارگزاری می کنیم.

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x