حرمت عشق (مجموعه داستان های شیوانا)
شیوانا سرش را به علامت تایید تکان داد و گفت: دقیقاً معنای عشق همین است. عشق یعنی حفظ حریم یار نه به اجبار بلکه از فرط دلدادگی.
شیوانا سرش را به علامت تایید تکان داد و گفت: دقیقاً معنای عشق همین است. عشق یعنی حفظ حریم یار نه به اجبار بلکه از فرط دلدادگی.
شیوانا یکی یکی به همه شاگردان نگاهی انداخت و گفت: اگر خواستید دعا کنید، اینگونه دعا کنید. اگر خواستید پرواز کنید، به جای اینکه از خالق کائنات بال های قدرتمند بخواهید، از او بخواهید که بال های شما باشد.
شیوانا سری تکان داد و گفت: اسبت در هر ساعت چقدر جلو می رود؟ پسر با تعجب پاسخ داد: من که اسب ندارم! شیوانا به مغز پسر اشاره کرد و گفت: منظورم اسب مغزت است.
شیوانا گفت: می خواهم پاسخ سوال دوست عزیزم را در حضور جمع مطرح کنم. «راز معرفت» چیست؟
عراقی شاعر غزلهای عاشقانه و عارف شیرین گفتار محافل ادبی بوده است و هر کجا که قدم می گذاشت ارتباطی معنوی و جاذبه ای خاص برقرار می کرد.
شیوانا نیز در کنار اهالی دهکده تلاش می کرد که “روز مهربانی” بهتر از همیشه برگزار شود و لب هایی که روزها متمادی به خنده باز نشده، سرشار از لبخند گردد.
منوچهری دامغانی در نیمه دوم قرن چهارم هجری به دنیا آمد. او در وصف طبیعت بسیار چیره دست است و اشعارش آهنگین و خاص و خواننده هنگام خواندن حس می کند که با آهنگی از موسیقی سرگرم است.
شیوانا با لبخند به فانوسی که نزدیکش بود اشاره کرد و گفت: در این شب تاریک این فانوس کوچک کار مهمی را انجام می دهد که از راه دور از دست خورشید با آن عظمت و بزرگی برنمی آید.
شیوانا که همیشه با تیزبینی حال و هوای شاگردانش را درک می کرد و متوجه روحیه آنها می شد امروز نیز به هر کدام از شاگردانش که نگاه می کرد دقیقا می دانست چه در سرشان می گذرد.
چنین گوید شکسته دل مردی خسته و هراسان، یکی از مردم توس خراسان، ناشادی ملول از هست و نیست، مهدی اخوان ثالث. بیمناک، نومیدی به میم امید مشهور، چاووشی خوان قوافل حسرت و خشم نفرین و نفرت، راوی قصه های از یاد رفته و آرزوهای برباد رفته