معرفی کتاب هری پاتر و فرزند نفرین شده
درباره نویسنده
جی. کی رولینگ- با نام اصلی جوآن رولینگ- را کمتر کسی است که نشناسد، او خالق مجموعه رمانهای هری پاتر است.
او در سال ۱۹۶۵ در بریتانیا متولد شد. جی کی رولینگ شهرتش را با نوشتن مجموعه هری پاتر به دست آورد.
کتابهایی که به بیش از ۶۵ زبان دنیا ترجمه شده و بهطور تقریبی در ۴۵۰ میلیون نسخه منتشرشده است.
مجموعه داستانهای هری پاتر یکی از پرفروشترین کتابهای داستانی جهان بوده است به طوری که در سال ۲۰۰۷ ساندی تایمز در فهرست ثروتمندان جهان ثروت رولینگ را حدود ۱٫۰۷ میلیارد دلار تخمین زد و در بین پولدارترین زنان انگلیس او را در رده ۱۳ جدول قرار دارد.
نکته قابل توجهی که دربارهی رولینگ وجود دارد، این است که نام او در کنار سیاستمداران بزرگ جهان مثل ولادیمیر پوتین است.
در سال ۲۰۰۷ مجله تایمز هم نام رولینگ را بعد از ولادیمیر پوتین بهعنوان دومین شخص تأثیرگذار سال انتخاب کرد.
مجله فوربز رولینگ را در رده چهل و هشتمین شخصیت معروف در سال ۲۰۰۷ معرفی کرد.
رولینگ مدتها به کافهها میرفت و آنجا روی داستان خود کار میکرد تا سرانجام اولین کتابش را به پایان رساند و برای چندین انتشاراتی فرستاد.
در ابتدا حدود دوازده موسسه بزرگ انتشاراتی کتابش را رد کردند؛ اما یک انتشاراتی کوچک قبول کرد با دستمزد ۱۵۰۰ یورو بهعنوان دستمزد به رولینگ آن را منتشر کند.
درباره کتاب
با انتشار کتاب هری پاتر و فرزند نفرین شده در ۳۱ ژوئیه ۲۰۱۶ همهٔ طرفداران هری پاتر شگفت زده شدند.
این کتاب که هشتمین بخش اصلی سری کتابهای هری پاتر است، وقایع آن نوزده سال پس از اتفاقات هری پاتر و یادگاران مرگ رخ میدهد و زندگی هری پاتر (که اکنون کارمند وزارت جادو است) و پسر کوچکش آلبوس سوروس پاتر را شرح میدهد که از پدر خود ناراضی است و نمیخواهد فرزند او باشد.
این کتاب برخلاف کتابهای قبلی شرح و توصیفات زیادی نداشته و به دیالوگهای شخصیتها میپردازد، چرا که این کتاب در اصل برای تئاتر نوشته شده است.
حالا دیگر زمان ماجراجویی بچه های آن ها در مدرسه است. “آلبوس” پسر “هری”، از یک اتفاق هولناک در گذشتهی پدرش خیلی ناراحت است، برای همین با کمک دوستانش به سراغ “وقت برگردان” می رود تا همه چیز را عوض کند، اما سفر آنها به گذشته تاریخ را بهم می ریزد و باعث ماجراهای خطرناکی میشود، ماجراهایی پر از ترس و وحشت. انگار تغییر گذشته به این راحتیها هم نیست…
برشی از کتاب هری پاتر و فرزند نفرین شده
ایستگاه شلوغ و مملو از جمعیت است. آدمهای بسیاری در ایستگاه هستند که هر کدام میخواهند برای خود جایی بروند.
در بین این فشار و شلوغی، دو قفس بزرگ بر روی دو چرخ دستی سنگین تلق و تلوق میکنند. این چرخدستیها توسط دو پسر به نامهای جیمز پاتر و آلبوس پاتر کشیده میشوند که مادر آنها، جینی، هم به دنبالشان در حال حرکت است.
مردی سی و هفت ساله به نام هری، دختر خود، لیلی را بر روی شانههایش حمل میکند.
آلبوس: بابا، همش داره این حرف رو میزنه. هری: جیمز، بس میکنی؟ جیمز: فقط گفتم شاید بیفته اسلیترین و شاید… (پدرش به او چشم غره میرود) باشه.
آلبوس: (به مادرش نگاه میکند) برام نامه مینویسین دیگه، نه؟
جینی: اگر بخوای هر روز برات نامه میفرستیم. آلبوس: نه. هر روز نمیخواد. جیمز میگه بیشتر بچهها فقط ماهی یه بار از خونه بهشون نامه میفرستن. نمیخوام که… هری: سال پیش برای برادرت هفتهای سه تا نامه میفرستادیم. آلبوس: چی؟ جیمز!
بیشتر بخوانید:
مجله اینترنتی تحلیلک