مجله اینترنتی تحلیلک

یکشنبه/ 16 اردیبهشت / 1403
Search
Close this search box.
خودت را از یاد نبر از شیوانا

داستان کوتاه

خودت را از یاد نبر از شیوانا

خودت را از یاد نبر / مجموعه داستان های شیوانا

شیوانا کمی سکوت کرد و سپس گفت: درس امروز ما تجربه تلخ مرد جوانی است که ناخواسته خود را در باور حرف های کاذب مرد و زن جوان گم کرده است. می بایست هر روز جلو آینه که می ایستیم، خودمان را به یاد آوریم.

شیوانا تو لطف می کنی و دیگران وظیفه پندارند

تو لطف می کنی و دیگران وظیفه می پندارند / مجموعه داستان های شیوانا

شیوانا و داستان تو لطف می کنی و دیگران وظیفه می پندارند … یکی از شاگردان مدرسه شیوانا هر روز صبح زود از خواب بیدار می شد و قبل از اینکه بقیه دوستانش بیدار شوند، حیاط و آشپزخانه مدرسه را نظافت می کرد و تمام زباله ها را بیرون می برد.

شیوانا دیر یا زود گستاخ تر می شوند

دیر یا زود گستاخ تر می شوند / مجموعه داستان های شیوانا

شیوانا با کاروانی به شهری دیگر سفر می کرد، در کاروان افراد متفاوتی بودند که هر کدام خصوصیات اخلاقی خاصی داشتند. یکی پیرمردی بود که هوش و حواس درستی نداشت و دیگری مردی که میمون فروش بود و میمون ها را تربیت می کرد و برای فروش به شهرهای مختلف می برد.

شیوانا و مهربان ترین مادر

مهربان ترین مادر / مجموعه داستان های شیوانا

پدربزرگ من مردی ثروتمند و اشراف زاده است، پدرم به خاطر حفظ اعتبار او مجبور است مطابق خواسته های او زندگی کند. مادرم را هرگز ندیده ام، چون بعد از به دنیا آوردن ِمن فوت کرده و می گویند در آن سوی کوهستان در شهری دوردست و در خانواده ای ثروتمند زندگی می کرده است.

دیوار تسلیم شیوانا

دیوار تسلیم (مجموعه داستان های شیوانا)

شیوانا هر ازگاهی شاگردانش را به خارج شهر می برد و چند هفته ای در آنجا می ماندند و خود را به دل طبیعت می سپردند، آنها در این مدت یک زندگی طبیعی را با دست خالی از نو شروع می کردند و برای خودشان پناهگاه می ساختند و با امکانات کم، زندگی متفاوتی را تجربه می کردند.