جمعه/ 2 آذر / 1403
Search
Close this search box.
حکایت اول مقالت چهارم در علم طب و هدایت طبیب چهارمقاله

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت اول از مقالت در علم طب و هدایت طبیب

حکایت اول مقالت چهارم چهارمقاله در علم طب و هدایت طبیب ...بُختیشوع یکی از نصارای بغداد بود، طبیبی حاذق و مُشفقی (1) صادق بود و مرتب بخدمت مامون، مگر از بنی هاشم از اقرباءِ (2) مامون یکی را اسهال افتاد. مامون را بدان قریب دلبستگی تمام بود، بختیشوع را بفرستاد تا معالجت او بکند.

همراهان همیشگی مجله اینترنتی تحلیلک بعد از سلسله مطالب گلستان سعدی، قابوسنامه قابوس بن وشمگیر و رساله عشق ابن سینا، در این مقال به «چهارمقاله» نوشته نظامی عروضی می پردازیم.

در ادامه سلسله مطالب «چهار مقاله» اثر نظامی عروضی، در این نوشته به حکایت اول مقالت چهارم چهارمقاله می پردازیم.

 

 

مقالت چهارم

در علم طب و هدایت طبیب

حکایت اول

 

بُختیشوع یکی از نصارای بغداد بود، طبیبی حاذق و مُشفقی (۱) صادق بود و مرتب بخدمت مامون، مگر از بنی هاشم از اقرباءِ (۲) مامون یکی را اسهال افتاد. مامون را بدان قریب دلبستگی تمام بود، بختیشوع را بفرستاد تا معالجت او بکند.

او برپای خاست و جان بر میان بست از جهت مامون، و بانواع معالجت کرد، هیچ سود نداشت، و از نوادر معالجت آنچه یاد داشت، بکرد؛ البته فایدت نکرد، و کار از دست بشد، و از مامون خجل میبود، و مامون بجای آورد که بختیشوع خجل میماند، گفت «یا بختیشوع! خجل مباش، تو جهد خویش و بندگی خویش بجای آوردی، مگر خدای عزوجل نمیخواهد، بقضا رضا ده که ما دادیم.»

بختیشوع چون مامون را مایوس دید، گفت: «یک معالجت دیگر مانده است، باقبال امیرالمومنین بکنم، اگر چه مُخاطره است، اما باشد که باری تعالی راست آرد.» و بیمار هر روز پنجاه شصت بار مینشست (۳)، پس مُسهل بساخت و ببیمار داد. آن روز که مُسهل خورد زیادت شد. دیگر روز باز ایستاد.

اطبّا ازو سوال کردند که «این چه مُخاطره بود که تو کردی؟» جواب داد که مادّت این اسهال از دماغ بود، و تا از دماغ فرود نیامدی این اسهال مُنقطع نگشتی، و من ترسیدم که اگر مُسهل دهم نباید (۴) که قوت باسهال وفا نکند، چون دل برگرفتند گفتم: آخر در مُسهل امید است و در نادادن هیچ امید نه، بدادم و توکل بر خدای کردم که او تواناست، و باری تعالی توفیق داد و نیکو شد و قیاس درست آمد، زیرا که در مُسهل نادادن مرگ متوقّع (۵) بود و در مُسهل دادن مرگ و زندگانی هر دو متوقع بود، مسهل دادن اولیتر دیدم.

 


 

  1. مهربان
  2. نزدیکان، خویشاوندان
  3. به مستراح می رفت
  4. مبادا
  5. چشم داشتن، توقع داشتن

 

 

مطالبی که تاکنون از چهارمقاله به انتشار رسیده است:

چهارمقاله نظامی عروضی / مقدمه

چهارمقاله نظامی عروضی / مقالت اول؛ دبیری

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت اول از مقالت دبیری

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت دوم از مقالت دبیری

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت سوم از مقالت دبیری

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت چهارم از مقالت دبیری

چهارمقاله نظامی عروضی / مقالت دوم؛ ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر

چهارمقاله نظامی عروضی / مقالت دوم؛ در چگونگی شاعر و شعر او

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت دوم از مقالت ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت سوم از مقالت ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت چهارم از مقالت ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر

چهارمقاله نظامی عروضی / مقالت سوم؛ در علم نجوم و غزارت منجم در آن علم

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت اول از مقالت علم نجوم و غزارت منجم در آن علم

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت دوم از مقالت علم نجوم و غزارت منجم در آن علم

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت سوم از مقالت علم نجوم و غزارت منجم در آن علم

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت چهارم از مقالت علم نجوم و غزارت منجم در آن علم

چهارمقاله نظامی عروضی / مقالت چهارم؛ در علم طب و هدایت طبیب

 

 

در این مطلب به حکایت اول مقالت چهارم چهارمقاله پرداختیم و در مطلب بعد به ذکر حکایت دیگری از مقالت چهارم (در علم طب و هدایت طبیب) می پردازیم.

 

در این سلسله نوشته ها به کتاب «چهارمقاله» نظامی عروضی به تصحیح محمد قزوینی و به اهتمام دکتر محمد معین توجه شده است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x